#part_40
این قدر این سازمان فکر مو مشغول کرد که بدون شام خوردن خوابیدم، صبح که پاشدم سریع رفتم دسشویی مو هامو شونه کردم، اومدم پایین آتش با ابهت خاصی سر میز نشسته بود.
رفتم جلو و گفتم:
-سلام
سرش و تکون داد منم رفتم سمت چای ساز یه فنجون قهوه ریختم و به کانتر تکیه دادم که آتش سرش و اورد بالا و همدن جور که فنجون قهوه اش و داخل دستش جابه جا می کرد گفت:
-به پیشنهادم فکر کردی؟
یکم از چایم خوردم و گفتم:
-فکر کردم من قبول می کنم اما باید چی کار کنم؟ دوست هام چی میشن؟
دست به سینه نشست و همون جوری خونسرد گفت:
- باید بدونی همه تو این سازمان مهره سوختن رفتی برگرگشتی تو کار نیست!
یکی از ابرو هام رفت بالا اما کم نیاوردم و گفتم:
-بعدش چیه؟
کارد داخل دستش می چرخوند وگفت:
-باید فقط دنبال رمز باشی! دست از پا خطا کنی مثل بقیه وداع و گفتی زرنگ باید باشی. اونجا هرکی واسه خودش لقب داره
پریدم وسط حرفشو گفتم:
-تو هم لقب داری؟ لقبت چیه؟
یه نگاه گذرا بهم انداخت و گفت:
-اره به من میگن شاهین! اونجا کسی با اسم صدات نمی کنه هم لقب دارن.
بهش زل زده بودم که آستین پیراهنشو داد بالا روی بازوش یه مهر زده بودن یه دایره داخلش جمجمه سه تا خط روش یه فیل شطرنج رو همه شون بعد عدد ۷۸۴ خیلی ریز حک شد بود داخل.
چشمامو ریز کردمو گفتم:
-علامت سازمان؟
سر توکن داد و آستین شو داد پایین و گفت:
– کد من ۷۸۴ فیلی هم که می بینی نشون دهنده درجه داخل سازمانِ!
صندلی و از پشت میز کشیدم بیرون و نشستم روش گفتم:
– خب الان مقامت تو سازمان چیه؟ این سازمان کارش درسته یا نه؟!
یه نگاه از گوشه چشمش بهم انداخت و گفت:
-نصف آدما سازمانو میشناسم! خوب یا بد بودنش به تو ربط نداره.
فنجون برداشتم یکم خوردم که خودش گفت:
– اونجا جای کل کل کردن نیست؛ یه دختره ای هست جای رمز و می دونه تو به عنوان روانشناس باید وارد سازمان شی.
اوپس من که از همه بی اعصاب ترم برم تازه با یه دختر حرف بزنم بگم جا رمز کجاس؟
همون جوری که با سر انگشتام به میز ضربه می زدم گفتم:
– این دختره کیه؟ چش؟ چرا حرف نمیزنه؟!
نفسشو فوت کرد بیرونو گفت:
– این دختره گنج به حساب میاد ولی با کسی حرب نمی زنه اگه هم بکشنش کل افراد نابودن.
چشمامو ریز کردمو گفتم:
-خب از کی باید شروع کنم؟
قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43بعد
عالی متینا جونم
خیلی عشقی
فدات بشم
من ک کفم برید
ممنونم عزیزم🤗
عالی عزیزم چرا پارت کم میزاری؟
خیلی عالیه عزیزم
🌈❤
خیلی عالی بود عزیزم
🌈❤
رمانت مثل خووودت عااااللللییییی
ععععاااااااالییییییی مث خودت
پسر دیوانه اس؟ موضوعش جدیده
خیلیییییییییی رمان قشنگی بود فقط زودتر پارت بزارید عالی بود حرف نداشت متیناجونم درضمن اسم قشنگیم داری🌷😂
واااای خیلی عالی بود یکه یکه یک بود خیلی قشنگ بود
سلام رمانتون خیلی قشنگه
ارزش خوندن داشت جلد دومش کی میاد؟
وای چه شک بزرگی بود اخرش جلد دوم داره
سلام
در کل رمانی خوب و ماجراش متفاوت بود ولی یه عیب بزرگ داشت که اتفاقاتش به هم پیوسته نبود ادم هی حس میکرد وسطش یه پارتش افتاده.میتنا جان لطفا سعی کن جلد دوم رو ماجراهاشو بهم پیوسته بنویسی نه اینکه جدا از هم.ممنون از قلم طلایی و دستان زحمت کشتون🙏😊