باید از اینجا فرار می کردم اگه می موندم بی شک زندگیم مساوی بود با مرگ!
به من چه ربطی داره تازه زدن زخمیمم کردن، در اتاق رو باز کردم سرکی به بیرون کشیدم نه انگار رادمان هنوز نرفته بهترین موقع برای فرار بود آروم آروم از پله ها پایین اومد.
پشت ستون آشپزخونه ایستادم یه لحظه سرش رو بر گردوند نزدیو بود ببینتم اما بازم شانس با من یار بود!
این پسر دیوونه نبود بلکه از منم سالم تر بود، سریع در و به ارومی باز کردم کفش های پاره ای که دم در بود رو پام کردم!
شروع کردم به دویدن، در خونه باز بود بدون معطلی پریدم بیرون هر از گاهی پشت سرم رو نگاه می کردم.
هیچ چیزی اونجا نبود خالی خالی عصر بود موبایلم رو در اوردم اما انتن نمی داد!
از دور دیدم چند تا ماشین با سرعت دنبال هم میان اب دهنم و قورت دادم دقیقا وسط جاده بودم، مغزم فرمان کاری رو بهم نمی داد و اون ها هم با سرعت نزدیک تر می شدن چشما مو بستم و همونجا ایستادم دیگه مرگم حتمی بود.
با چشمای بسته که ایستاده بود صدهی بلد ترمز ماشین میومد چشما مو باز کردم یه مازاراتی همون جور که دور می خورد داشت، نزدیک می شد محکم خورد به من!
پخش زمین شدم، سه تا ماشین دیگه هم وایسادن کلی ادم ریخت بیرون!
همه با اسلحه ایستاده بودن، زبونم بند اومده بود یه مرده با هیکل درشت و بی سیم دستش داد زد:
-بهتره تسلیم شید! و گرنه این دختر می میره!
به من اشاره کرد، چرا من؟ من که کاریشون نداشتم! محکم منو از زمین بلند کرد و اسلحه رو گذاشت کنار شقیقه ام. یه پسره ای با مو های قهوه ای چشمای درشت سبز و هیکل رو فرم از مازاراتی پیاده شد و با نیشخند گفت:
-بکش! مگه واسم مهمه!
ترسیده بودم وحشتناک مگه زندگی من بازیچه اس پسره پست!
ماشه اسلحه رو کشید دیگه بی یقین مردم!
صدای تیر فضا رو پر کرد اما هر کاری کردم بفهمم کجام زد درد نداشت!
همون پسره مثل باد از کنارم گذشت، سریع سریع پشت هر کدوم از ماشینا می ایستاد و شیشه ماشین ها رو هدف می گرفت و کارشون رو تموم می کرد.
قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43بعد
عالی متینا جونم
خیلی عشقی
فدات بشم
من ک کفم برید
ممنونم عزیزم🤗
عالی عزیزم چرا پارت کم میزاری؟
خیلی عالیه عزیزم
🌈❤
خیلی عالی بود عزیزم
🌈❤
رمانت مثل خووودت عااااللللییییی
ععععاااااااالییییییی مث خودت
پسر دیوانه اس؟ موضوعش جدیده
خیلیییییییییی رمان قشنگی بود فقط زودتر پارت بزارید عالی بود حرف نداشت متیناجونم درضمن اسم قشنگیم داری🌷😂
واااای خیلی عالی بود یکه یکه یک بود خیلی قشنگ بود
سلام رمانتون خیلی قشنگه
ارزش خوندن داشت جلد دومش کی میاد؟
وای چه شک بزرگی بود اخرش جلد دوم داره
سلام
در کل رمانی خوب و ماجراش متفاوت بود ولی یه عیب بزرگ داشت که اتفاقاتش به هم پیوسته نبود ادم هی حس میکرد وسطش یه پارتش افتاده.میتنا جان لطفا سعی کن جلد دوم رو ماجراهاشو بهم پیوسته بنویسی نه اینکه جدا از هم.ممنون از قلم طلایی و دستان زحمت کشتون🙏😊