#part_21
– دنیا مگه کارش بازم ادامه داره؟
دنیا سر تکون داد و گفت:
-پشت خونه رو که آماده کرده بودم ندید
– اونجا دیگه بمب نزدن حتما با تانک از رو وسایل ردشدن!
همه خندیدن پشت خونه که رفتیم اصلا نگم بهتره! میز های چیده شده، همه داخل استخر گل ها رو انگار پر پر کرده باشن رنگ آب استخر شبیه لجن شده بود!
– اِهم اِهم دنیا جان این پسر عموت مشکل روانی داره قطعا!
-تنها اون نبود که چهار تا دیگه شونم بودن!
-هیین خانوادتن باید یه سر به تیمارستان بزنید!
هممون ریز می خندیدیم رفتم پیش درسا و گفتم:
-می خوام ببینم این پسر عموش کیه؟ که این قدر ازش می ترسن!
– همین حالا انگار نوبره طبق چیزای روانشناسی که من خودم این بیماری داره!
-تنهایی به این نتیجه رسیدی؟
-مرگ!
با ایش گفتن سریع رفت داخل خونه
-دنیا من از حیاط شروع می کنم
-قربون دستت!
مانتومو دراوردم و گذاشتم روی صندلی گذاشتم تخیله آب استخر رو باز کردم تا آب استخر خالی شد منم گل و شمع ها روی زمین و جمع کردم
بعد از خالی شدن استخر، شلنگ اب برداشتم شروع کردم شستن میز ها استخرم شستم خسته شدم حیاط کامل جمع شده بود نشستم رو صندلی هی پامو عقبو جلو می کردم
پام گیر کرد به یه چیزی صندلی رو برداشتم دیدم یه ساعت اسپرت مردونه، مشکی با بند های چرمه مشکی اونجاست دستم بردم نزدیک برش دارم صدای بوق مانندی ازش بلند شد!
قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43بعد
عالی متینا جونم
خیلی عشقی
فدات بشم
من ک کفم برید
ممنونم عزیزم🤗
عالی عزیزم چرا پارت کم میزاری؟
خیلی عالیه عزیزم
🌈❤
خیلی عالی بود عزیزم
🌈❤
رمانت مثل خووودت عااااللللییییی
ععععاااااااالییییییی مث خودت
پسر دیوانه اس؟ موضوعش جدیده
خیلیییییییییی رمان قشنگی بود فقط زودتر پارت بزارید عالی بود حرف نداشت متیناجونم درضمن اسم قشنگیم داری🌷😂
واااای خیلی عالی بود یکه یکه یک بود خیلی قشنگ بود
سلام رمانتون خیلی قشنگه
ارزش خوندن داشت جلد دومش کی میاد؟
وای چه شک بزرگی بود اخرش جلد دوم داره
سلام
در کل رمانی خوب و ماجراش متفاوت بود ولی یه عیب بزرگ داشت که اتفاقاتش به هم پیوسته نبود ادم هی حس میکرد وسطش یه پارتش افتاده.میتنا جان لطفا سعی کن جلد دوم رو ماجراهاشو بهم پیوسته بنویسی نه اینکه جدا از هم.ممنون از قلم طلایی و دستان زحمت کشتون🙏😊