part_2
دخترک از ترس جیغی کشیدو سریع گفت: باشه باشه این سوئیچ اصلا ماشین برای خودت
سوئیچ را با حالت خشنی از دست دختر کشید دختر همان موقع پا با فرار گذاشت، سریع سوار ماشین شد بادیگارد های در حال تعقیب محکم از پشت به ماشین زدند، ماشین تکان شدیدی خورد و سرش محکم به گردن گیر ماشین خورد دندان هایش را بر ساید و گفت: قراره خوش بگذره!!
آشین
وای ای خدا چرا هر چی سنگه واسه پای لنگه؟؟ الان من تو این شرایط چه جوری کرایه خونه بدم این هم ثروت ی شبه من که دخترشون بودم و ننگه چه چیزای و بهم زدن خب اشکال نداره من همش این جمله را تکرار می کنم وقتی ورق برگرده
این زندگی خیلی به من بدهکاره!!
باران: هی آشین کجایی؟ دارم میگم درست ژست بگیر دوربین شارژ نداره.
-آخ اصلا حواسم نبود دوباره بگیر
بعد از چند بار ژست گرفتن بالاخره کار تموم شد خسته بودم به طرز وحشتناکی!
تنها کسی که تو این مدت کنارم بود بهترین دختر خاله دنیا متینا که هیچ وقت ترکم نکرد، با این اونا ولم کردن اما رابطه ما پایدار بود بازم جای شکرش باقیه! تو همین فکر بودم که ی ماشین دقیقا جلوم زد روی ترمز قبض روح شدم چشمام و بستمو دهانم را باز کردم تا چیز بگم بعد دیدم متیناس!
-مرگ، کوفت، بمیری از دستت راحت بشم!
متینا دستاشو گذاشت روی گوشاش و گفت:
-ساکت عوض تشکر کردنته! من و باش باکی می خوام برم سیزده بدر!
-خوبه خوبه لوس نشو
-بیا سوار شو!
رفتیم داخل ماشین متینا ی پژوپارس داره البته وضعش توپه! فقط با این ماشینش زیاد بیرون میاد که کسی بهش شک نکنه.
-هان باز چیه؟ تو فکری
نمی تونستم بهش بگم می خواد صاحب خونه بندازتم بیرون.
-هیچی آبجی گلی خوبم
-دروغ نگو به من،* من خودم آخر این کارا دخانیاتی زدم*
-چی بگم بازم مشکلات همیشگی کرایه خونه ندارم، تمام وسایل نقاشیم ته کشیده اصلا ول کن تو را هم همش ناراحت می کنم.
متینا یهو ی دادی زد که موندم دستم گذاشتم رو قلبم فقط.
-مرگ دختره دیوانه مگه من به تو نمی گم یا بزار خونه را واست بخرم یا بیا خونمون؟
روبه رو که نگاه کردم ی جنسیس مشکی با سرعت بر عکس میومد زبونم بند اومده بود متینا هم یهی دعوام می کرد
-متی متی ما.. ماشین
-یا خدا!!
سرعت ما ۷۵ تا بود پسره ی دیوانه محکم کوبید به ماشین داخل خیابون ۳دور چرخ زدیم سرم خورد روی داشبورد
دستم و کشیدم روی سرم خون میومد اربگ ماشین داخل صورت متینا باز شد سرش محکم، به صندلی برخورد کرد.
– آخ آخ گردنم آشین تو رو خدا در و باز کن وای دستم!
سرم گیج می رفت تلو تلو می خوردم چشمام سیاهی می رفت، در ماشین و برا متینا باز کردم.
-آشین فکر کنم مچ دستم در رفته! درد دارم آخ
ی لحظه به پسره را که نگاه کردم خوشتیپ بود ولی دیوانه اس واقعا!
-احمق روانی متی خوبی بیا بریم بیمارستان بزار زنگ بزنم آژانس.
قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43بعد
عالی متینا جونم
خیلی عشقی
فدات بشم
من ک کفم برید
ممنونم عزیزم🤗
عالی عزیزم چرا پارت کم میزاری؟
خیلی عالیه عزیزم
🌈❤
خیلی عالی بود عزیزم
🌈❤
رمانت مثل خووودت عااااللللییییی
ععععاااااااالییییییی مث خودت
پسر دیوانه اس؟ موضوعش جدیده
خیلیییییییییی رمان قشنگی بود فقط زودتر پارت بزارید عالی بود حرف نداشت متیناجونم درضمن اسم قشنگیم داری🌷😂
واااای خیلی عالی بود یکه یکه یک بود خیلی قشنگ بود
سلام رمانتون خیلی قشنگه
ارزش خوندن داشت جلد دومش کی میاد؟
وای چه شک بزرگی بود اخرش جلد دوم داره
سلام
در کل رمانی خوب و ماجراش متفاوت بود ولی یه عیب بزرگ داشت که اتفاقاتش به هم پیوسته نبود ادم هی حس میکرد وسطش یه پارتش افتاده.میتنا جان لطفا سعی کن جلد دوم رو ماجراهاشو بهم پیوسته بنویسی نه اینکه جدا از هم.ممنون از قلم طلایی و دستان زحمت کشتون🙏😊