| جمعه 7 اردیبهشت 1403 | 08:47
سرزمین رمان
قصر رمانها با اتاق هایی که ژانر های مختلف دارند
  • part_2

     

    دخترک از ترس جیغی کشیدو سریع گفت: باشه باشه این سوئیچ اصلا ماشین برای خودت
    سوئیچ را با حالت خشنی از دست دختر کشید دختر همان موقع پا با فرار گذاشت، سریع سوار ماشین شد بادیگارد های در حال تعقیب محکم از پشت به ماشین زدند، ماشین تکان شدیدی خورد و سرش محکم به گردن گیر ماشین خورد دندان هایش را بر ساید و گفت: قراره خوش بگذره!!

    آشین
    وای ای خدا چرا هر چی سنگه واسه پای لنگه؟؟ الان من تو این شرایط چه جوری کرایه خونه بدم این هم ثروت ی شبه من که دخترشون بودم و ننگه چه چیزای و بهم زدن خب اشکال نداره من همش این جمله را تکرار می کنم وقتی ورق برگرده
    این زندگی خیلی به من بدهکاره!!
    باران: هی آشین کجایی؟ دارم میگم درست ژست بگیر دوربین شارژ نداره.
    -آخ اصلا حواسم نبود دوباره بگیر
    بعد از چند بار ژست گرفتن بالاخره کار تموم شد خسته بودم به طرز وحشتناکی!
    تنها کسی که تو این مدت کنارم بود بهترین دختر خاله دنیا متینا که هیچ وقت ترکم نکرد، با این اونا ولم کردن اما رابطه ما پایدار بود بازم جای شکرش باقیه! تو همین فکر بودم که ی ماشین دقیقا جلوم زد روی ترمز قبض روح شدم چشمام و بستمو دهانم را باز کردم تا چیز بگم بعد دیدم متیناس!
    -مرگ، کوفت، بمیری از دستت راحت بشم!
    متینا دستاشو گذاشت روی گوشاش و گفت:
    -ساکت عوض تشکر کردنته! من و باش باکی می خوام برم سیزده بدر!
    -خوبه خوبه لوس نشو
    -بیا سوار شو!
    رفتیم داخل ماشین متینا ی پژوپارس داره البته وضعش توپه! فقط با این ماشینش زیاد بیرون میاد که کسی بهش شک نکنه.
    -هان باز چیه؟ تو فکری
    نمی تونستم بهش بگم می خواد صاحب خونه بندازتم بیرون.
    -هیچی آبجی گلی خوبم
    -دروغ نگو به من،* من خودم آخر این کارا دخانیاتی زدم*
    -چی بگم بازم مشکلات همیشگی کرایه خونه ندارم، تمام وسایل نقاشیم ته کشیده اصلا ول کن تو را هم همش ناراحت می کنم.
    متینا یهو ی دادی زد که موندم دستم گذاشتم رو قلبم فقط.
    -مرگ دختره دیوانه مگه من به تو نمی گم یا بزار خونه را واست بخرم یا بیا خونمون؟
    روبه رو که نگاه کردم ی جنسیس مشکی با سرعت بر عکس میومد زبونم بند اومده بود متینا هم یهی دعوام می کرد
    -متی متی ما.. ماشین
    -یا خدا!!
    سرعت ما ۷۵ تا بود پسره ی دیوانه محکم کوبید به ماشین داخل خیابون ۳دور چرخ زدیم سرم خورد روی داشبورد
    دستم و کشیدم روی سرم خون میومد اربگ ماشین داخل صورت متینا باز شد سرش محکم، به صندلی برخورد کرد.
    – آخ آخ گردنم آشین تو رو خدا در و باز کن وای دستم!
    سرم گیج می رفت تلو تلو می خوردم چشمام سیاهی می رفت، در ماشین و برا متینا باز کردم.
    -آشین فکر کنم مچ دستم در رفته! درد دارم آخ
    ی لحظه به پسره را که نگاه کردم خوشتیپ بود ولی دیوانه اس واقعا!
    -احمق روانی متی خوبی بیا بریم بیمارستان بزار زنگ بزنم آژانس.

    قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43بعد

    چه امتیازی میدید به این پست

    میانگین امتیازات ۴ از ۵
    از مجموع ۲۵ رای
    • اشتراک گذاری
    • 1694 روز پيش
    • متینا
    • 81,591 بار بازدید
    • 14 نظر
    لینک کوتاه مطلب:
    نظرات
    • Fatii
      14 شهریور 1398 | 23:16

      عالی متینا جونم
      خیلی عشقی
      فدات بشم
      من ک کفم برید

    • متینا
      17 شهریور 1398 | 23:00

      ممنونم عزیزم🤗

    • سحر
      19 شهریور 1398 | 16:47

      عالی عزیزم چرا پارت کم میزاری؟

    • Kimia
      19 شهریور 1398 | 17:52

      خیلی عالیه عزیزم
      🌈❤

    • Kimia
      19 شهریور 1398 | 17:53

      خیلی عالی بود عزیزم
      🌈❤

    • Hichkas
      20 شهریور 1398 | 12:15

      رمانت مثل خووودت عااااللللییییی

    • Hichkas
      20 شهریور 1398 | 12:34

      ععععاااااااالییییییی مث خودت

    • زیبا
      20 شهریور 1398 | 21:17

      پسر دیوانه اس؟ موضوعش جدیده

    • نگارسلیمانی
      30 شهریور 1398 | 22:28

      خیلیییییییییی رمان قشنگی بود فقط زودتر پارت بزارید عالی بود حرف نداشت متیناجونم درضمن اسم قشنگیم داری🌷😂

    • اریا
      1 مهر 1398 | 10:20

      واااای خیلی عالی بود یکه یکه یک بود خیلی قشنگ بود

    • سجاد رشیدی
      16 مهر 1398 | 22:09

      سلام رمانتون خیلی قشنگه

    • Baran
      16 مهر 1398 | 22:17

      ارزش خوندن داشت جلد دومش کی میاد؟

    • Zahra
      16 مهر 1398 | 22:25

      وای چه شک بزرگی بود اخرش جلد دوم داره

    • fatemeh
      3 شهریور 1400 | 00:40

      سلام
      در کل رمانی خوب و ماجراش متفاوت بود ولی یه عیب بزرگ داشت که اتفاقاتش به هم پیوسته نبود ادم هی حس میکرد وسطش یه پارتش افتاده.میتنا جان لطفا سعی کن جلد دوم رو ماجراهاشو بهم پیوسته بنویسی نه اینکه جدا از هم.ممنون از قلم طلایی و دستان زحمت کشتون🙏😊

    نام (الزامی)

    ایمیل (الزامی)

    وبسایت

    معادله امنیتی رو بنویس تا بدونم ربات نیستی *-- بارگیری کد امنیتی --

    درباره سایت
    سرزمین رمان
    سلامی به لطافت گل ها و نرمی شب بوهاخوش آمدی عرض میکنم خدمت تمامی همکاران عزیز و خوانندگان و بازدیدکنندگان گرامی.سرزمین رمان همونطور که از اسمش پیداست، قصری داره که داخلش پر از رمان های جور و واجور و گوناگونِ…داخل هر اتاق رمانی با ژانر متفاوت قرار داره و این قصر اونقدری بزرگ هست که هرچیزی بخوایید درونش پیدا میشه…تولد این قصر درون سرزمین رمان در تاریخ۱۳۹۷/۵/۹ رخ داد و خوش یومی و خوش قدمی قصرمون رو مدیون نویسندگان و همکاران گرامی هستیم که با رمانهاشون مارو سرافراز میکنند.حالا من از شما بازدیدکنندگان و خوانندگان و طرفداران عزیز دعوت میکنم تا باهم از تک تک اتاقهای این قصر دیدن کنیم و قصه ای از هزار قصه های این سرزمین رو بشنویم….
    آرشیو مطالب
    آخرین نظرات
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام دوست عزیز، لطفاً در ایتا با این آدرس‌ها ارتباط برقرار کنید تا جلد پنجم در ا...
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام M عزیز. جلد پنجمش نوشته شده، اما فقط توی آدرس شخصی بنده توی کانالم می‌تونید...
    • Mسلام نویسنده عزیز ببخشید جلد پنجمش تموم شده اگر شده لطفا مثل جلد های قبلش لینک د...
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام عزیزم. مرسی از تعریف و تمجیدتون. آدرس بنده رو توی فایل کتاب پیدا کنید و برا...
    • الناز ازمودهوایییی مرسی بابت رمانتون خیلی عالیه لطفا جلد بعدیش هم بسازید من کا عاشقش شدم🥰🥰🙂...
    • مرضیه باقری دهبالایی😐😑...
    برای ارتباط با مدیر سایت و انجمن با آیدی تلگرام @sarzaminromanSupportدر ارتباط باشید با تشکر
    کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سرزمین رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
    طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.