#part_28
رو به درسا گفتم:
-هی دهنت! الان باید زر می زدی؟
هدیه که لباش خشک شده بود و سریع، سریع روی لباش دست می کشید.
منم کف دستمام عرق کرده بود بدجور با صدای آتش به خودم اومدم
آتش- تو همونی نیستی که لباسو آتیش زدی؟
منم هی خدا خدا می کردم نفهمه آخر فهمید تنها کاری که کردم زدم به بیخیالی
-آقای محترم کدوم لباس؟
آتش- یعنی تو نمی دونی؟ من حوصله ندارم لهت می کنم!
-سگ کی باشی؟
این و گفتم بعد فهمیدم چه غلطی کردم صورتش قرمز شده بود ابرو ها تو هم! دندون هاشو گذاشته بود رو هم و یورش آورد سمتم.
آتش- دختر آشغال وایسا تا بهت بفمونم!
-مگه از جونم سیر شدم؟
گلدونی که روی میز بود و برداشت و پرت کرد سمتم از بغل شونم رد شد!
هزار تا کم بود ده هزار تا تیکه شد
متینا- ولش کن اون کاری به تو نداره!
هدیه جیغ می زد و گریه می کرد
آتش یه قدم می اومد جلو من یه قدم عقب می رفتم! چسبیدم به دیوار اومد دقیقا یک سانتی متریم ایستاد!
آتش- جلمت و راس میگی تکرار کن
اومدم چیزی بگم که صدا می اومد ایست!
قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43بعد
عالی متینا جونم
خیلی عشقی
فدات بشم
من ک کفم برید
ممنونم عزیزم🤗
عالی عزیزم چرا پارت کم میزاری؟
خیلی عالیه عزیزم
🌈❤
خیلی عالی بود عزیزم
🌈❤
رمانت مثل خووودت عااااللللییییی
ععععاااااااالییییییی مث خودت
پسر دیوانه اس؟ موضوعش جدیده
خیلیییییییییی رمان قشنگی بود فقط زودتر پارت بزارید عالی بود حرف نداشت متیناجونم درضمن اسم قشنگیم داری🌷😂
واااای خیلی عالی بود یکه یکه یک بود خیلی قشنگ بود
سلام رمانتون خیلی قشنگه
ارزش خوندن داشت جلد دومش کی میاد؟
وای چه شک بزرگی بود اخرش جلد دوم داره
سلام
در کل رمانی خوب و ماجراش متفاوت بود ولی یه عیب بزرگ داشت که اتفاقاتش به هم پیوسته نبود ادم هی حس میکرد وسطش یه پارتش افتاده.میتنا جان لطفا سعی کن جلد دوم رو ماجراهاشو بهم پیوسته بنویسی نه اینکه جدا از هم.ممنون از قلم طلایی و دستان زحمت کشتون🙏😊