| پنجشنبه 6 اردیبهشت 1403 | 13:43
سرزمین رمان
قصر رمانها با اتاق هایی که ژانر های مختلف دارند
  • part_1

     

    آرام آرام نزدیک می شود اطراف را زیر نظر دارد ماموری در سمت چپ ایستاده و در گوشه ی سالن دوربینی وجود دارد، باز هم کلافه دست بر لابه لای مو هایش می برد با سوزن هایی که مخفی کرده است و تیرکمان چوبی اش طرف مامور نشانه می گیرد، اما به هدف نمی زند کارش از عصبانیت گذشته دومی را پرتاپ می کند اما باز هم نمی شود تیر و کمان را به سمت گردن مامورهدف می گیرد محکم به گردن مرد می خورد مامور نزدیک می شود ناگهان گردن مرد را می گیرد و کارش را تمام می کند!! فوری به طرف دوربین می رود با یه حرکت کنده می شود آژیر های تیمارستان به صدا در می آید به طرف پنجره می رود محکم به شیشه می زند در کثری از ثانیه شیشه نابود می شود ماموران داد می زنند و به او می گویند: ایست ایست
    با نیشخندی می گوید: اوه اوه فعلا وقت ندارم اما بعدا خدمت می رسم.
    از پنجره می پرد حصار های تیمارستان دقیقا در جلوی قفسه ی سینه اش می رود، اما او اهمیت نمی دهد در کوچه چند نفری با تعجب به او نگاه می کنند چند نفری او را تعقیب می کنند؛ او باهوش تر از این حرف هااست که دم به تله بدهد باز هم کار های مادرش! به دختری نزدیک می شود از پشت به شانه اش می زند و می گوید:
    سوئیچ ماشینت و بهم بده.
    دختر با غرور بر می گردد و می گوید:
    متاسفم ماشین برای خودمه!
    باز هم آن نیشخنده ترسناک بر لبانش می آید چاقوی جیبی اش را که در قسمتی از شلوار و بین زانو اش مخفی کرده است را بیرون می آورد دخترک چند قدم به عقب می رود و او جلو می رود، دختر به ماشین می چسبد چاقو را بالا می برد درست در نزدیکی کتف دختر در حالا فرود است.

    قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43بعد

    چه امتیازی میدید به این پست

    میانگین امتیازات ۴ از ۵
    از مجموع ۲۵ رای
    • اشتراک گذاری
    • 1694 روز پيش
    • متینا
    • 81,572 بار بازدید
    • 14 نظر
    لینک کوتاه مطلب:
    نظرات
    • Fatii
      14 شهریور 1398 | 23:16

      عالی متینا جونم
      خیلی عشقی
      فدات بشم
      من ک کفم برید

    • متینا
      17 شهریور 1398 | 23:00

      ممنونم عزیزم🤗

    • سحر
      19 شهریور 1398 | 16:47

      عالی عزیزم چرا پارت کم میزاری؟

    • Kimia
      19 شهریور 1398 | 17:52

      خیلی عالیه عزیزم
      🌈❤

    • Kimia
      19 شهریور 1398 | 17:53

      خیلی عالی بود عزیزم
      🌈❤

    • Hichkas
      20 شهریور 1398 | 12:15

      رمانت مثل خووودت عااااللللییییی

    • Hichkas
      20 شهریور 1398 | 12:34

      ععععاااااااالییییییی مث خودت

    • زیبا
      20 شهریور 1398 | 21:17

      پسر دیوانه اس؟ موضوعش جدیده

    • نگارسلیمانی
      30 شهریور 1398 | 22:28

      خیلیییییییییی رمان قشنگی بود فقط زودتر پارت بزارید عالی بود حرف نداشت متیناجونم درضمن اسم قشنگیم داری🌷😂

    • اریا
      1 مهر 1398 | 10:20

      واااای خیلی عالی بود یکه یکه یک بود خیلی قشنگ بود

    • سجاد رشیدی
      16 مهر 1398 | 22:09

      سلام رمانتون خیلی قشنگه

    • Baran
      16 مهر 1398 | 22:17

      ارزش خوندن داشت جلد دومش کی میاد؟

    • Zahra
      16 مهر 1398 | 22:25

      وای چه شک بزرگی بود اخرش جلد دوم داره

    • fatemeh
      3 شهریور 1400 | 00:40

      سلام
      در کل رمانی خوب و ماجراش متفاوت بود ولی یه عیب بزرگ داشت که اتفاقاتش به هم پیوسته نبود ادم هی حس میکرد وسطش یه پارتش افتاده.میتنا جان لطفا سعی کن جلد دوم رو ماجراهاشو بهم پیوسته بنویسی نه اینکه جدا از هم.ممنون از قلم طلایی و دستان زحمت کشتون🙏😊

    نام (الزامی)

    ایمیل (الزامی)

    وبسایت

    معادله امنیتی رو بنویس تا بدونم ربات نیستی *-- بارگیری کد امنیتی --

    درباره سایت
    سرزمین رمان
    سلامی به لطافت گل ها و نرمی شب بوهاخوش آمدی عرض میکنم خدمت تمامی همکاران عزیز و خوانندگان و بازدیدکنندگان گرامی.سرزمین رمان همونطور که از اسمش پیداست، قصری داره که داخلش پر از رمان های جور و واجور و گوناگونِ…داخل هر اتاق رمانی با ژانر متفاوت قرار داره و این قصر اونقدری بزرگ هست که هرچیزی بخوایید درونش پیدا میشه…تولد این قصر درون سرزمین رمان در تاریخ۱۳۹۷/۵/۹ رخ داد و خوش یومی و خوش قدمی قصرمون رو مدیون نویسندگان و همکاران گرامی هستیم که با رمانهاشون مارو سرافراز میکنند.حالا من از شما بازدیدکنندگان و خوانندگان و طرفداران عزیز دعوت میکنم تا باهم از تک تک اتاقهای این قصر دیدن کنیم و قصه ای از هزار قصه های این سرزمین رو بشنویم….
    آرشیو مطالب
    آخرین نظرات
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام دوست عزیز، لطفاً در ایتا با این آدرس‌ها ارتباط برقرار کنید تا جلد پنجم در ا...
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام M عزیز. جلد پنجمش نوشته شده، اما فقط توی آدرس شخصی بنده توی کانالم می‌تونید...
    • Mسلام نویسنده عزیز ببخشید جلد پنجمش تموم شده اگر شده لطفا مثل جلد های قبلش لینک د...
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام عزیزم. مرسی از تعریف و تمجیدتون. آدرس بنده رو توی فایل کتاب پیدا کنید و برا...
    • الناز ازمودهوایییی مرسی بابت رمانتون خیلی عالیه لطفا جلد بعدیش هم بسازید من کا عاشقش شدم🥰🥰🙂...
    • مرضیه باقری دهبالایی😐😑...
    برای ارتباط با مدیر سایت و انجمن با آیدی تلگرام @sarzaminromanSupportدر ارتباط باشید با تشکر
    کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سرزمین رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
    طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.