#part_30
محکم زد رو ترمز داشتم بالا می آوردم، در و سریع باز کردم و دم خونه آوردم بالا
صداش و شنیدم
آتش- اه دختر هم این قدر لوس!
-لوس هفت جد و آبادته!
-خفه شو گمشو داخل
-با نوکر بابات حرف نمی زنی!
باز پوزخند زد و چشماشو تو حدقه چرخوند و گفت:
-هری نزار اون روم بالا بیاد
به در کرمی اشاره کرد رفتم داخل بزرگ بود حیاط سنگ فرش و آب فشان داشت بایه بار بیکیو
-هی منو چرا آوردی اینجا؟!
-تو کلات واسه کلفتی!
-هع خب بد کسی و آوردی
سریع دویدم سمت در دست انداختم به دستگیره کشیدم با چیزی که مواجه شدم خفه خون گرفتم!
در قفل بود عمق فاجعه کشیدم بازم کشیدم اما نمی شد بلند داد زد
-لعنتی! لعنتی!
دست به جیب با ابرو های بالا رفته نگام می کرد، اومد جلو یه قدم مونده بود بهم برسه می لرزیدم از خشم
-تو رو کسی رام نکرده اما من خودم درست می کنم!
-عوضی تو حیونی باید یکی رامت کنه!
با سیلی که کنم رسما لال شدم، صورتم ذوق ذوق می کرد.
-خب حالا هم راه بیوفت عادت ندارم یه حرفو دوبار تکرار کنم.
قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43بعد
عالی متینا جونم
خیلی عشقی
فدات بشم
من ک کفم برید
ممنونم عزیزم🤗
عالی عزیزم چرا پارت کم میزاری؟
خیلی عالیه عزیزم
🌈❤
خیلی عالی بود عزیزم
🌈❤
رمانت مثل خووودت عااااللللییییی
ععععاااااااالییییییی مث خودت
پسر دیوانه اس؟ موضوعش جدیده
خیلیییییییییی رمان قشنگی بود فقط زودتر پارت بزارید عالی بود حرف نداشت متیناجونم درضمن اسم قشنگیم داری🌷😂
واااای خیلی عالی بود یکه یکه یک بود خیلی قشنگ بود
سلام رمانتون خیلی قشنگه
ارزش خوندن داشت جلد دومش کی میاد؟
وای چه شک بزرگی بود اخرش جلد دوم داره
سلام
در کل رمانی خوب و ماجراش متفاوت بود ولی یه عیب بزرگ داشت که اتفاقاتش به هم پیوسته نبود ادم هی حس میکرد وسطش یه پارتش افتاده.میتنا جان لطفا سعی کن جلد دوم رو ماجراهاشو بهم پیوسته بنویسی نه اینکه جدا از هم.ممنون از قلم طلایی و دستان زحمت کشتون🙏😊