| پنجشنبه 30 فروردین 1403 | 14:03
سرزمین رمان
قصر رمانها با اتاق هایی که ژانر های مختلف دارند
  • #part 6🎭

    -خانم قهوه اتون
    -ممنون
    -خانم جان چرا گریه می کنید؟
    تازه فهمیدم گریه کردم کل صورتم خیس شده روبه شیلا گفتم:
    – چیزی نیست می تونی بری!
    یادمه روزی که متینا اومد دنبالم تا از اون خونه جهنمی که ی روزی کاخ آرزو هام بود ببرتم بابا برگشت طرفم و گفت:
    – من دیگه دختری به نام آشین ندارم تازه فهمیدم دختری دارم ی ه*ر*ز است.
    شکستم با همین ی جمله! بد تر از هزاران فحش ناموسی بود! مادرم که چیزی نگفت برادرمم این جا طرف به ظاهر آقای پدر بود و بهم گفت:
    – این جا واسه آدمای پاکه نه ن*ج*س هایی مثل تو!
    فقط اون لحظه هق هقم اوج گرفته بود متینا رفت جلوی اشکان وایساد محکم رد زیر گوشش!
    – آقای با غیرت حرف دهنت و بفهم داری با ی شخصی صحبت می کنی که از جونمم عزیز تر! پس خفه شو!
    اشکامو با آستین لباسم پاک کردم از بسکی گریه کرده بودم نفسم بالا نمی یومد! باز یاد حرف متینا افتادم همیشه هر وقت گریه می کنم بهم می گه
    – * آدمای بی ارزش باعث هدر رفتن عمر طلایت میشن پس گریه نکن هر کی باشه چه مرده چه زنده بازم خودم واست می کشمش!*
    قهوه ام سرد شده بود ولی تلخیش می ارزید به همه چیز!
    رفتم داخل خونه هوای بیرون گرم بود شیلا داخل آشپزخونه داشت غذا می پخت
    -شیلا جون وسایلی که متینا واسم خرید کجاس؟
    -همین جاس خانوم داخل کابینت
    وسایل و برداشتم و رفتم سمت اتاقی که طبقه بالاس تمام وسایل کوزه گری و طراحی روی کزه من اونجا بود، دقیقا دو سال پیش بد گرفتار بودم پولم نداشتم ی کوزه درست کردم محشر متینا جشن گرفته بود دختر عمو یکی از وضع توپ های تهران هم بود کوزه روی، ی پایه ی
    چوبی ناز بود که با گل تزئین شده بود دختر و چند تا دیگه با هم عکس می گیرن، کوزه هم داخلش بوده نشون پسر عموش میده اونم با ۸۵ میلین خریدش!
    اصلا موندم پسر خنگ بود یا روانی ولی خب مخارج من دراومد!

    قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43بعد

    چه امتیازی میدید به این پست

    میانگین امتیازات ۴ از ۵
    از مجموع ۲۵ رای
    • اشتراک گذاری
    • 1687 روز پيش
    • متینا
    • 81,320 بار بازدید
    • 14 نظر
    لینک کوتاه مطلب:
    نظرات
    • Fatii
      14 شهریور 1398 | 23:16

      عالی متینا جونم
      خیلی عشقی
      فدات بشم
      من ک کفم برید

    • متینا
      17 شهریور 1398 | 23:00

      ممنونم عزیزم🤗

    • سحر
      19 شهریور 1398 | 16:47

      عالی عزیزم چرا پارت کم میزاری؟

    • Kimia
      19 شهریور 1398 | 17:52

      خیلی عالیه عزیزم
      🌈❤

    • Kimia
      19 شهریور 1398 | 17:53

      خیلی عالی بود عزیزم
      🌈❤

    • Hichkas
      20 شهریور 1398 | 12:15

      رمانت مثل خووودت عااااللللییییی

    • Hichkas
      20 شهریور 1398 | 12:34

      ععععاااااااالییییییی مث خودت

    • زیبا
      20 شهریور 1398 | 21:17

      پسر دیوانه اس؟ موضوعش جدیده

    • نگارسلیمانی
      30 شهریور 1398 | 22:28

      خیلیییییییییی رمان قشنگی بود فقط زودتر پارت بزارید عالی بود حرف نداشت متیناجونم درضمن اسم قشنگیم داری🌷😂

    • اریا
      1 مهر 1398 | 10:20

      واااای خیلی عالی بود یکه یکه یک بود خیلی قشنگ بود

    • سجاد رشیدی
      16 مهر 1398 | 22:09

      سلام رمانتون خیلی قشنگه

    • Baran
      16 مهر 1398 | 22:17

      ارزش خوندن داشت جلد دومش کی میاد؟

    • Zahra
      16 مهر 1398 | 22:25

      وای چه شک بزرگی بود اخرش جلد دوم داره

    • fatemeh
      3 شهریور 1400 | 00:40

      سلام
      در کل رمانی خوب و ماجراش متفاوت بود ولی یه عیب بزرگ داشت که اتفاقاتش به هم پیوسته نبود ادم هی حس میکرد وسطش یه پارتش افتاده.میتنا جان لطفا سعی کن جلد دوم رو ماجراهاشو بهم پیوسته بنویسی نه اینکه جدا از هم.ممنون از قلم طلایی و دستان زحمت کشتون🙏😊

    نام (الزامی)

    ایمیل (الزامی)

    وبسایت

    معادله امنیتی رو بنویس تا بدونم ربات نیستی *-- بارگیری کد امنیتی --

    درباره سایت
    سرزمین رمان
    سلامی به لطافت گل ها و نرمی شب بوهاخوش آمدی عرض میکنم خدمت تمامی همکاران عزیز و خوانندگان و بازدیدکنندگان گرامی.سرزمین رمان همونطور که از اسمش پیداست، قصری داره که داخلش پر از رمان های جور و واجور و گوناگونِ…داخل هر اتاق رمانی با ژانر متفاوت قرار داره و این قصر اونقدری بزرگ هست که هرچیزی بخوایید درونش پیدا میشه…تولد این قصر درون سرزمین رمان در تاریخ۱۳۹۷/۵/۹ رخ داد و خوش یومی و خوش قدمی قصرمون رو مدیون نویسندگان و همکاران گرامی هستیم که با رمانهاشون مارو سرافراز میکنند.حالا من از شما بازدیدکنندگان و خوانندگان و طرفداران عزیز دعوت میکنم تا باهم از تک تک اتاقهای این قصر دیدن کنیم و قصه ای از هزار قصه های این سرزمین رو بشنویم….
    آرشیو مطالب
    آخرین نظرات
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام دوست عزیز، لطفاً در ایتا با این آدرس‌ها ارتباط برقرار کنید تا جلد پنجم در ا...
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام M عزیز. جلد پنجمش نوشته شده، اما فقط توی آدرس شخصی بنده توی کانالم می‌تونید...
    • Mسلام نویسنده عزیز ببخشید جلد پنجمش تموم شده اگر شده لطفا مثل جلد های قبلش لینک د...
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام عزیزم. مرسی از تعریف و تمجیدتون. آدرس بنده رو توی فایل کتاب پیدا کنید و برا...
    • الناز ازمودهوایییی مرسی بابت رمانتون خیلی عالیه لطفا جلد بعدیش هم بسازید من کا عاشقش شدم🥰🥰🙂...
    • مرضیه باقری دهبالایی😐😑...
    برای ارتباط با مدیر سایت و انجمن با آیدی تلگرام @sarzaminromanSupportدر ارتباط باشید با تشکر
    کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سرزمین رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
    طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.