#part_31
من جلو می رفتم اونم عقب دنبالم میومد من نمی دونم چرا بدبختی های من تمومی نداره؟ داخل خونه که شدم فکم رو زمین بود ست خونه سفید مشکی و با کلاس اروپایی چیده شده بود با، تمام سلیقه!
– خو تو رو مبل می خوابی منم می رم اتاقم!
آروم زیر لب گفتم:
-دیوث منو آورده اینجا زرم می زنه!
آتش- چی وز وز می کنی؟
ویش گوشاش هم تیزه!
-هیچی منو اوردی اینجا رو مبل به خوابونی؟
آتش- من هر کاری دوست دارم انجام میدم کوچولو.
-من عروسک تو نیستم من یه نقاب زن حرفه ایم!
آتش- اوه نقاب زن؟ زیادی فیلم دیدی؟ حالا هم کپ مرگتو بزار حوصله تو ندارم
حرصم گرفته بود آخه من با این لباسا تو خونه یه غریبه رو مبل، چه جوری به خوابم؟
رفت. نگفت من چی کار کنم این جا؟ دنبال مبایلم گشتم خدا رو شکر تو لباسم بود درش آوردم از شانس گندم آنتن نمی داد! یکم خیره شدم به صفحه موبایل بهد آهنگ گوش دادم کم کم چشمام گرم شد و تمام.
صبح با سر و صدای چیزی بیدار شدم انگار کوبوند چیزی بهم بود ولی بعد ساکت شد باز خوابیدم چند مین نگذشته بود که با صدای وحشتناکی بیدار شدم
دیدم آقا با دو تا قابلمه ایستاده بالا سرم
قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43بعد
عالی متینا جونم
خیلی عشقی
فدات بشم
من ک کفم برید
ممنونم عزیزم🤗
عالی عزیزم چرا پارت کم میزاری؟
خیلی عالیه عزیزم
🌈❤
خیلی عالی بود عزیزم
🌈❤
رمانت مثل خووودت عااااللللییییی
ععععاااااااالییییییی مث خودت
پسر دیوانه اس؟ موضوعش جدیده
خیلیییییییییی رمان قشنگی بود فقط زودتر پارت بزارید عالی بود حرف نداشت متیناجونم درضمن اسم قشنگیم داری🌷😂
واااای خیلی عالی بود یکه یکه یک بود خیلی قشنگ بود
سلام رمانتون خیلی قشنگه
ارزش خوندن داشت جلد دومش کی میاد؟
وای چه شک بزرگی بود اخرش جلد دوم داره
سلام
در کل رمانی خوب و ماجراش متفاوت بود ولی یه عیب بزرگ داشت که اتفاقاتش به هم پیوسته نبود ادم هی حس میکرد وسطش یه پارتش افتاده.میتنا جان لطفا سعی کن جلد دوم رو ماجراهاشو بهم پیوسته بنویسی نه اینکه جدا از هم.ممنون از قلم طلایی و دستان زحمت کشتون🙏😊