#part_39
اوفف این پسره اصلا چیزی حالیش نیست، من نمی دونم روانیِ یا عاقل!
حدود یه ربع بعد همون پسره رادمان اومد، زخمم و بست و رفت بیرون صدا های آرومشون رو می شنیدم
رادمان- بابا نمی تونم دیگه کاری کنم! دختره سرهنگ سرهنگ! چند روز دیگه حافظش برمی گرده هممون رسوا میشیم.
آتش- من نمی دونم خودت یه کاریش کن.
رادمان- چی کار کنم؟ مامان تو! برم بگم چی؟
آتش- بهش بگو اگه دوست داری سرمایه تو از دست بدی بگرد دنبالش.
رادمان- باشه داداش من میرم وگرنه ردیابی میشم.
از صدای بسته شدن در فهمیدم رادمان رفته خب یعنی الان منو آتش باز موندیم
صدای پا می اومدم سریع چشمامو بستم
در اتاق باز شد.
آتش-هی دختر بلند شو!
چشمامو باز نکردم اما با گرفتن مچ دستم که در حال خورد شدن بود سریع باز کردم.
-چیه؟ چی از جون من می خوای؟
آتش- من بازی دوست دارم تو هم باید باشی.
رسما شاخ دراوردم این الان می خواد بازی کنه!
-چه بازی؟ مگه بچه ای؟
آتش با حالت جدی اومد جلوم ایستاد گفت:
-باید تو ماموریت کمکم کنی!
لب باز کردم با حالت متعجبی گفتم
-چه ماموریتی؟ حالت خوبه؟
یه نگاه بهم انداخت و پوزخندی زد گفت
-چیه؟ نکن تو هم باور کردی من دیوونه ام؟! نه دختر جون باید به عرضتون برسونم من الان تو یه سازمان کار می کنم، داخلش آدمکش، روانی، پولدار، هکر
زیاد هست. دیدم امروز چه جوری جرئت به خرج دادی ازت کمک می خوام.
مونده بودم آتش به اون مغروری از من کمک می خواد؟ سازمان، ماموریت، هکر تعجب کرده بودم زیاد با بهت بهش گفتم
– خب الان اگه من اومد داخل سازمان باید چی کار کنم؟
آتش همون جوری که موهاشو با حالت خاصی می زد بالا گفت:
-تا فردا فرصت فکر کردن داری میگی هستی یا نه!
سر تکون دادم و گفتم:
-باشه! باشه!
خیلی تعجب داشت آتش که تا چند روز پیش نگامم نمی کرد الان درخواست کمک می کنه؛ واسه سازمان که نمی دونم چیه.
قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43بعد
عالی متینا جونم
خیلی عشقی
فدات بشم
من ک کفم برید
ممنونم عزیزم🤗
عالی عزیزم چرا پارت کم میزاری؟
خیلی عالیه عزیزم
🌈❤
خیلی عالی بود عزیزم
🌈❤
رمانت مثل خووودت عااااللللییییی
ععععاااااااالییییییی مث خودت
پسر دیوانه اس؟ موضوعش جدیده
خیلیییییییییی رمان قشنگی بود فقط زودتر پارت بزارید عالی بود حرف نداشت متیناجونم درضمن اسم قشنگیم داری🌷😂
واااای خیلی عالی بود یکه یکه یک بود خیلی قشنگ بود
سلام رمانتون خیلی قشنگه
ارزش خوندن داشت جلد دومش کی میاد؟
وای چه شک بزرگی بود اخرش جلد دوم داره
سلام
در کل رمانی خوب و ماجراش متفاوت بود ولی یه عیب بزرگ داشت که اتفاقاتش به هم پیوسته نبود ادم هی حس میکرد وسطش یه پارتش افتاده.میتنا جان لطفا سعی کن جلد دوم رو ماجراهاشو بهم پیوسته بنویسی نه اینکه جدا از هم.ممنون از قلم طلایی و دستان زحمت کشتون🙏😊