#part_24
همون جوری زول زده بود به من اما من توجهی نکردم، ساعت ضریفم رو روی دستم بستم که صداش اومد.
اشکان- این همه سال کجا بودی؟ نباید یه خبر به ما بدی شاید مامان با بابات مرد! اونوقت چی؟
نقاب بی خیالی و بدجنسیمو زدم روی صورتم و گفتم:
-به آفسلو سافلین! مگه اون موقع که من می رفتم کسی توجه داشت؟!
اخم کرد، از اون موقع تا حالا خیلی فرق کرده بود قد بلند و هیکل ورزید، چشمای عسلی با مو های مشکی!
متینا- بفرمایید این هم کفش هاتون!
-مرسی فدای داری
نگاه کردم به در رفته بود؛ راحت تر والا! انگار من همون دختر بی دستو پا چندین سال پیشم، کفش های پاشنه پنج سانتی رو پام کردم و رفتم سراغ بچه ها
درسا- تو آرایش نمی کنی؟
-نه بابا
همینو گفتم هدیه سراسیمه اومد داخل اتاق
مهربان- چه خبرته؟
هدیه- یه خبری شنیدم دارم از تعجب سم در میارم!
– اون شاخه نه سم
هدیه- حالا هر چی
درسا- جون بکن!
هدیه- خو چیزه می گن دنیا..دنیا
متینا-دنیا چی؟
هدیه چشماشو بستو گفت:
-دنیا نامزد اشکانه!
چشمام گردشده بود توی بهت بودم چه قدر سریع ماشالا سرعت عمل برادر!
درسا- خوبه مردم مشکل ندارن
هدیه- آشین تو مشکل نداری الان؟
یه نیشخند زدمو گفتم:
– آشین تو شیش سال پیش دفن شد! دیگه هیچی واسم مهم نی
دنیا در و زد اومد داخل لبخند رو لبش بود به رو به گفت:
– بچه ها نامزدم اومده اسمش اشکانه!
اومد باز حرف بزنه زدم از اتاق بیرون حوصله هیچ کسی نداشتم.
تو حیاط داشت شمع ها رو روشن می کردن ساعت ۷ و نیم بود کم کم مهمون ها اومدن امشب حرصی شده بودم، بخاطر همین رفتم تو اتاقو یه رژ جیگیری که زیادی خودنمایی می کرد زدم ساعت ۹ و ده دقیقه بود از پله ها اومدم پایین
قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43بعد
عالی متینا جونم
خیلی عشقی
فدات بشم
من ک کفم برید
ممنونم عزیزم🤗
عالی عزیزم چرا پارت کم میزاری؟
خیلی عالیه عزیزم
🌈❤
خیلی عالی بود عزیزم
🌈❤
رمانت مثل خووودت عااااللللییییی
ععععاااااااالییییییی مث خودت
پسر دیوانه اس؟ موضوعش جدیده
خیلیییییییییی رمان قشنگی بود فقط زودتر پارت بزارید عالی بود حرف نداشت متیناجونم درضمن اسم قشنگیم داری🌷😂
واااای خیلی عالی بود یکه یکه یک بود خیلی قشنگ بود
سلام رمانتون خیلی قشنگه
ارزش خوندن داشت جلد دومش کی میاد؟
وای چه شک بزرگی بود اخرش جلد دوم داره
سلام
در کل رمانی خوب و ماجراش متفاوت بود ولی یه عیب بزرگ داشت که اتفاقاتش به هم پیوسته نبود ادم هی حس میکرد وسطش یه پارتش افتاده.میتنا جان لطفا سعی کن جلد دوم رو ماجراهاشو بهم پیوسته بنویسی نه اینکه جدا از هم.ممنون از قلم طلایی و دستان زحمت کشتون🙏😊