#part 3🎭
– الو سلام ی آژانس لطفا
بعد از این که آدرس و دادم رفتم سمت متینا چهرش که از درد جمع شده بود، منم چشمام سیاهی می رفت خون سرم هنوز بند نیامده بود.
– وای متی ماشینت هیچی ازش نمونده!
متینا تازه متوجه ماشین شده انگار ی نفر بلندش کرد کوبند ش داخل دیوار سپر جلو ماشین کنده شده بود، چراغ ها هم شکسته بودن و آخرش پشتش جمع شده بود چیز خیلی چندش آوری شده بود!
– آشین ندیده این پسره بی همه چیز رو
– خواهر من الان عصبانی ولی به موقعش خودم و خودت به حسابش می رسیم، آشین نیستم اگه به بادش ندم!
-بیا بریم آژانس اومد
داخل ماشین که نشستیم سر گیجه ام بیشتر شد
-آشین خوبی؟
-هان؟ آره
-سرت هنوز خون میاد!
یکم دیگه مونده بود به بیمارستان افتادم روی متینا دیگه نفهمیدم چی شد.
متینا
-آقا زود تر برو تو رو خدا!
-خانم نهایت سرعت دیگه
-آشین آشین جان من چشمات و باز کن.
نبض شو گرفتم می زد رسیدیم دم بیمارستان سریع پیاده شدم محکم در بستم.
– خانم چه خبر؟ در کند
حوصله دعوا نداشتم
– کمک کمک لطفا کمک کنید
ی چند تا پرستار بهم نزدیک شدن سریع رفتم جلو اول یکم انگار موندن بعد خوب شدن، روبه ی پرستار ناز گفتم:
– کمک کنید دوستم
-چیشده؟
– تصادف کردیم سرش خورده به داشبورد ماشین خون میاد الان بی هوشه.
رفتن طرف ماشین با برانکارد بلندش کردن
– خانم شما برو سمت پذیرش اطلاع بده
– سلام بفرمایید
– دوستم آشین پارسیان تصادف کردیم سرش خورده به داشبرد خون میاد الان بی هوشه!
– چند سالشونه؟
– ۲۱ سال
– خوب الان دکترا رسیدگی می کنن شما هم برید تا دستتون را جابه ندازه
رفتم نشستم روی ی تخت ی دختر ۱۵ سال بقلم نشسته بود سرطان خون داشت یکی دیگه لگنش شکسته بود
-آماده ایی درد داره!
– خب درد داشته باشه
هر چی به دکتره می گفتم من جیغ نمی زنم می گفت:
– دختر جان این پارچه را بزار داخل دهانت
ناچاری مجبور شدم بزارم داخل دهنم چی کار می کردم؟
-با شمارش من ۱، ۲، ۳
-دستم و جا انداخت درد نداشت البته برای من که شغلم الان مخفی می مونه!
-وا خوب تحملی داشتی
حوصله گوش کردن نداشتم بلند شدم رفتم
قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43بعد
عالی متینا جونم
خیلی عشقی
فدات بشم
من ک کفم برید
ممنونم عزیزم🤗
عالی عزیزم چرا پارت کم میزاری؟
خیلی عالیه عزیزم
🌈❤
خیلی عالی بود عزیزم
🌈❤
رمانت مثل خووودت عااااللللییییی
ععععاااااااالییییییی مث خودت
پسر دیوانه اس؟ موضوعش جدیده
خیلیییییییییی رمان قشنگی بود فقط زودتر پارت بزارید عالی بود حرف نداشت متیناجونم درضمن اسم قشنگیم داری🌷😂
واااای خیلی عالی بود یکه یکه یک بود خیلی قشنگ بود
سلام رمانتون خیلی قشنگه
ارزش خوندن داشت جلد دومش کی میاد؟
وای چه شک بزرگی بود اخرش جلد دوم داره
سلام
در کل رمانی خوب و ماجراش متفاوت بود ولی یه عیب بزرگ داشت که اتفاقاتش به هم پیوسته نبود ادم هی حس میکرد وسطش یه پارتش افتاده.میتنا جان لطفا سعی کن جلد دوم رو ماجراهاشو بهم پیوسته بنویسی نه اینکه جدا از هم.ممنون از قلم طلایی و دستان زحمت کشتون🙏😊