| پنجشنبه 6 اردیبهشت 1403 | 05:04
سرزمین رمان
قصر رمانها با اتاق هایی که ژانر های مختلف دارند
  • #part_33

    باز بلند شدم خدا رو شکر این بار چیزیم نشد، حیف حیف درد زایمان ننه این آتش!
    بچه نیورده که هیولا درست کرده.
    در آروم باز کردم یه سرک تو راه رو کشیدم کسی نبود نگاه که کردم پنج تا اتاق بود بعد پسره ی بی… منو رو مبل خوابوند.
    دو تا در به رنگ مشکی، یکی سفید، یکی جیگری و اخری که من داخلش بودم یاسی، اون اتاق سفید قفلش با همه فرق داشت رفتم طرفش بازش کردم، چیزی مشکوکی داخلش نبود!
    یه کمد بزرگ داخلش بود رفتم طرفش دست بردم جلو بازش کردن از چیزی که می دیدم فَکَم رو زمین بندری می رفت!
    کلی کامپوتر و دم و دستگاه فکر کردم کمد اما یه اتاق بزرگ بود، یکی از کامپیوتر ها رو روشن کردم موس رو آوردم جلو کل مانیتور پر از پوشه بود یکیش به نام maryamسیو بود کلیک کردم روش
    -تو این جا چه غلطی می کنی؟
    برگشتم آتش بود این جمله رو با داد گفت
    اومد جلو چهره اش تو هم و عصبی بود.
    -چیزه…چیزه من من…
    آتش- چیه هان؟ چیه؟
    -خب من خب سرم درد می کرد اومدم گفتم شاید اینجا قرص و لباس پیدا کنم!
    خودم از چیزی که گفتم خندم گرفته بود،
    آتش- بعد این جا دنبال دارو می گشتی تو پوشه ها و کامپیوتر؟
    -نه نه حوصلم ریخته بود زمین رفتم سر کامپیوتر ها تا جمعش کنم.
    آتش-فقط برو برو تا ناکارت نکردم!
    تا این و گفت من مثل میگ میگ فرار کردم ولی یه چیز عجیب این مگه نمی گن دیوانه اس پس چرا این هم کامپیتر و دم و دستگاه داشت؟
    تازه داخل همون پوشه پر از عکس یه دختره ای بود فک کنم اسمشم مریم بود
    دختر چشمای درشت سبز، مو های فندقی دماغ عملی چهره اش قشنگ بود
    ویش اصلان هم قشنگ نبود شبیه عجوزه ها بود.
    اومدم از پله ها پایین همون کوزه ای رو که من درست کرده بودم فروختمش اینجا بود!
    پس بگو آتش خریده بودش، داستان داره جالب میشه دیگه چه چیز هایی هست؟
    این پسره پر از رمز و رازه اما من کشفش می کنم اول تصادف، بعد دعوا تو پاساژ، تولد، مریم حالا هم کوزه؟!

    قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43بعد

    چه امتیازی میدید به این پست

    میانگین امتیازات ۴ از ۵
    از مجموع ۲۵ رای
    • اشتراک گذاری
    • 1693 روز پيش
    • متینا
    • 81,506 بار بازدید
    • 14 نظر
    لینک کوتاه مطلب:
    نظرات
    • Fatii
      14 شهریور 1398 | 23:16

      عالی متینا جونم
      خیلی عشقی
      فدات بشم
      من ک کفم برید

    • متینا
      17 شهریور 1398 | 23:00

      ممنونم عزیزم🤗

    • سحر
      19 شهریور 1398 | 16:47

      عالی عزیزم چرا پارت کم میزاری؟

    • Kimia
      19 شهریور 1398 | 17:52

      خیلی عالیه عزیزم
      🌈❤

    • Kimia
      19 شهریور 1398 | 17:53

      خیلی عالی بود عزیزم
      🌈❤

    • Hichkas
      20 شهریور 1398 | 12:15

      رمانت مثل خووودت عااااللللییییی

    • Hichkas
      20 شهریور 1398 | 12:34

      ععععاااااااالییییییی مث خودت

    • زیبا
      20 شهریور 1398 | 21:17

      پسر دیوانه اس؟ موضوعش جدیده

    • نگارسلیمانی
      30 شهریور 1398 | 22:28

      خیلیییییییییی رمان قشنگی بود فقط زودتر پارت بزارید عالی بود حرف نداشت متیناجونم درضمن اسم قشنگیم داری🌷😂

    • اریا
      1 مهر 1398 | 10:20

      واااای خیلی عالی بود یکه یکه یک بود خیلی قشنگ بود

    • سجاد رشیدی
      16 مهر 1398 | 22:09

      سلام رمانتون خیلی قشنگه

    • Baran
      16 مهر 1398 | 22:17

      ارزش خوندن داشت جلد دومش کی میاد؟

    • Zahra
      16 مهر 1398 | 22:25

      وای چه شک بزرگی بود اخرش جلد دوم داره

    • fatemeh
      3 شهریور 1400 | 00:40

      سلام
      در کل رمانی خوب و ماجراش متفاوت بود ولی یه عیب بزرگ داشت که اتفاقاتش به هم پیوسته نبود ادم هی حس میکرد وسطش یه پارتش افتاده.میتنا جان لطفا سعی کن جلد دوم رو ماجراهاشو بهم پیوسته بنویسی نه اینکه جدا از هم.ممنون از قلم طلایی و دستان زحمت کشتون🙏😊

    نام (الزامی)

    ایمیل (الزامی)

    وبسایت

    معادله امنیتی رو بنویس تا بدونم ربات نیستی *-- بارگیری کد امنیتی --

    درباره سایت
    سرزمین رمان
    سلامی به لطافت گل ها و نرمی شب بوهاخوش آمدی عرض میکنم خدمت تمامی همکاران عزیز و خوانندگان و بازدیدکنندگان گرامی.سرزمین رمان همونطور که از اسمش پیداست، قصری داره که داخلش پر از رمان های جور و واجور و گوناگونِ…داخل هر اتاق رمانی با ژانر متفاوت قرار داره و این قصر اونقدری بزرگ هست که هرچیزی بخوایید درونش پیدا میشه…تولد این قصر درون سرزمین رمان در تاریخ۱۳۹۷/۵/۹ رخ داد و خوش یومی و خوش قدمی قصرمون رو مدیون نویسندگان و همکاران گرامی هستیم که با رمانهاشون مارو سرافراز میکنند.حالا من از شما بازدیدکنندگان و خوانندگان و طرفداران عزیز دعوت میکنم تا باهم از تک تک اتاقهای این قصر دیدن کنیم و قصه ای از هزار قصه های این سرزمین رو بشنویم….
    آرشیو مطالب
    آخرین نظرات
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام دوست عزیز، لطفاً در ایتا با این آدرس‌ها ارتباط برقرار کنید تا جلد پنجم در ا...
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام M عزیز. جلد پنجمش نوشته شده، اما فقط توی آدرس شخصی بنده توی کانالم می‌تونید...
    • Mسلام نویسنده عزیز ببخشید جلد پنجمش تموم شده اگر شده لطفا مثل جلد های قبلش لینک د...
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام عزیزم. مرسی از تعریف و تمجیدتون. آدرس بنده رو توی فایل کتاب پیدا کنید و برا...
    • الناز ازمودهوایییی مرسی بابت رمانتون خیلی عالیه لطفا جلد بعدیش هم بسازید من کا عاشقش شدم🥰🥰🙂...
    • مرضیه باقری دهبالایی😐😑...
    برای ارتباط با مدیر سایت و انجمن با آیدی تلگرام @sarzaminromanSupportدر ارتباط باشید با تشکر
    کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سرزمین رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
    طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.