| پنجشنبه 6 اردیبهشت 1403 | 20:03
سرزمین رمان
قصر رمانها با اتاق هایی که ژانر های مختلف دارند
  • #part_22

    – یا خدا این چیه؟
    رفتم دمه در و گفتم:
    – دنیا دنیا
    -بله چی شده؟
    -من تو حیاط یه ساعت پیدا کردم دست زدم بهش الان صداش در اومده!
    – فکر نکنم چیز خاصی باشه!
    -خب باشه تو برو الان منم میام
    با رفت دنیا رفتم سراغ ساعت، برش داشتم خیلی ناز بود بخاطر همین گفتم دست من باشه تا صاحبش پیدا شه!
    بوی ادکلن خاصی می داد فکر کنم طرف اول به ساعتش ادکلن می زده بعد خودش! رفتم داخل خونه که دنیا گفت:
    -خسته نباشین بچه ها واقعا شرمنده
    متینا بهش گفت:
    -دشمنت عزیزم کاری نکردیم!
    دنیا یکم از چایش خورد و گفت:
    – شام بخوریم، غذا هم سفارش دادم واسه فردا، گل هم تا فردا عصر می رسن.
    -خب باشه لباسا را فردا میارن
    بعد این که شام خوردیم رفتم تو اتاق و خوابیدم صبح با صدایدنیا بیدار شدم رفتم دستشویی و برگشتم
    -متینا لباسا نرسید؟
    -چرا چرا لباست تو اتاق منه!
    – اوکی کی آماده می شید؟
    – برو تو اتاق بچه ها دارن حاضر میشن منم الان میام.
    اول رفتم تو اتاقی که به من داده بود یه دوش گرفتم و مو هامو که بلندیش تا رونم می رسید، سشوار کردم بعدم برس کشیدم رفتم پیش بچه ها
    -سلام خوبید؟
    هدیه که داشت درسا را آرایش می کرد برگشت و گفت:
    -چه عجب خانم! بیدارشدید
    – مش رجب! لباس من کو؟
    – داخل اون باکسه است
    -مهربان آرایشت لایته یا غلیظ؟
    -غلیظ! چرا؟
    -همین جوری راستی من کفش ندارم!
    درسا گفت:
    -ها نکنه با اسپرت می خوای بیای؟
    -مجبورم جون با پاشنه بلند می خورم زمین.
    هدیه گفت:
    – تو جور مدلی که نمی تونی با کفش پاشنه بلند راه بری؟
    -دیگه دیگه
    هدیه هم ادا مو در آورد، تو این فکر بودم که مو هامو پاینشو فر درشت کنم یا اتو بکشم یا بافت هلندی برم
    که یهو در با ضرب باز شد و با دیدن فرد روبه رو چشمام گرد شد!

    قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43بعد

    چه امتیازی میدید به این پست

    میانگین امتیازات ۴ از ۵
    از مجموع ۲۵ رای
    • اشتراک گذاری
    • 1694 روز پيش
    • متینا
    • 81,579 بار بازدید
    • 14 نظر
    لینک کوتاه مطلب:
    نظرات
    • Fatii
      14 شهریور 1398 | 23:16

      عالی متینا جونم
      خیلی عشقی
      فدات بشم
      من ک کفم برید

    • متینا
      17 شهریور 1398 | 23:00

      ممنونم عزیزم🤗

    • سحر
      19 شهریور 1398 | 16:47

      عالی عزیزم چرا پارت کم میزاری؟

    • Kimia
      19 شهریور 1398 | 17:52

      خیلی عالیه عزیزم
      🌈❤

    • Kimia
      19 شهریور 1398 | 17:53

      خیلی عالی بود عزیزم
      🌈❤

    • Hichkas
      20 شهریور 1398 | 12:15

      رمانت مثل خووودت عااااللللییییی

    • Hichkas
      20 شهریور 1398 | 12:34

      ععععاااااااالییییییی مث خودت

    • زیبا
      20 شهریور 1398 | 21:17

      پسر دیوانه اس؟ موضوعش جدیده

    • نگارسلیمانی
      30 شهریور 1398 | 22:28

      خیلیییییییییی رمان قشنگی بود فقط زودتر پارت بزارید عالی بود حرف نداشت متیناجونم درضمن اسم قشنگیم داری🌷😂

    • اریا
      1 مهر 1398 | 10:20

      واااای خیلی عالی بود یکه یکه یک بود خیلی قشنگ بود

    • سجاد رشیدی
      16 مهر 1398 | 22:09

      سلام رمانتون خیلی قشنگه

    • Baran
      16 مهر 1398 | 22:17

      ارزش خوندن داشت جلد دومش کی میاد؟

    • Zahra
      16 مهر 1398 | 22:25

      وای چه شک بزرگی بود اخرش جلد دوم داره

    • fatemeh
      3 شهریور 1400 | 00:40

      سلام
      در کل رمانی خوب و ماجراش متفاوت بود ولی یه عیب بزرگ داشت که اتفاقاتش به هم پیوسته نبود ادم هی حس میکرد وسطش یه پارتش افتاده.میتنا جان لطفا سعی کن جلد دوم رو ماجراهاشو بهم پیوسته بنویسی نه اینکه جدا از هم.ممنون از قلم طلایی و دستان زحمت کشتون🙏😊

    نام (الزامی)

    ایمیل (الزامی)

    وبسایت

    معادله امنیتی رو بنویس تا بدونم ربات نیستی *-- بارگیری کد امنیتی --

    درباره سایت
    سرزمین رمان
    سلامی به لطافت گل ها و نرمی شب بوهاخوش آمدی عرض میکنم خدمت تمامی همکاران عزیز و خوانندگان و بازدیدکنندگان گرامی.سرزمین رمان همونطور که از اسمش پیداست، قصری داره که داخلش پر از رمان های جور و واجور و گوناگونِ…داخل هر اتاق رمانی با ژانر متفاوت قرار داره و این قصر اونقدری بزرگ هست که هرچیزی بخوایید درونش پیدا میشه…تولد این قصر درون سرزمین رمان در تاریخ۱۳۹۷/۵/۹ رخ داد و خوش یومی و خوش قدمی قصرمون رو مدیون نویسندگان و همکاران گرامی هستیم که با رمانهاشون مارو سرافراز میکنند.حالا من از شما بازدیدکنندگان و خوانندگان و طرفداران عزیز دعوت میکنم تا باهم از تک تک اتاقهای این قصر دیدن کنیم و قصه ای از هزار قصه های این سرزمین رو بشنویم….
    آرشیو مطالب
    آخرین نظرات
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام دوست عزیز، لطفاً در ایتا با این آدرس‌ها ارتباط برقرار کنید تا جلد پنجم در ا...
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام M عزیز. جلد پنجمش نوشته شده، اما فقط توی آدرس شخصی بنده توی کانالم می‌تونید...
    • Mسلام نویسنده عزیز ببخشید جلد پنجمش تموم شده اگر شده لطفا مثل جلد های قبلش لینک د...
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام عزیزم. مرسی از تعریف و تمجیدتون. آدرس بنده رو توی فایل کتاب پیدا کنید و برا...
    • الناز ازمودهوایییی مرسی بابت رمانتون خیلی عالیه لطفا جلد بعدیش هم بسازید من کا عاشقش شدم🥰🥰🙂...
    • مرضیه باقری دهبالایی😐😑...
    برای ارتباط با مدیر سایت و انجمن با آیدی تلگرام @sarzaminromanSupportدر ارتباط باشید با تشکر
    کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سرزمین رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
    طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.