پارت سی ششم
حوله رو دور خودم پیچیدم ربدوشامبرم رو یادم رفت بیارم.
یه حوله کوچیک سفید بود که ففط جاهای حیاتی رو میگرفت و کوتاه بود.
چاره ای نیست دیگه درضمن هیشکی تو اتاقم نیست.
در حموم رو باز کردم و از اتاق زدم بیرون که یهو محکم خوردم به یک چیزی. کم مونده بود بیوفتم که دستی دور کمرم حلقه شد و منو به خودش فشرد.
سرم رو بالا آورد و نگاه کردم. با تعجب و اخم تو چشمای مشکی جذابش خیره شدم.
ـ تو اینجا چیکار میکنی؟
نگاهش شیطون بود ولی لحنش سرد بود.
ـ اومدم تا بکشمت
ـ نه بابا جرعت نداری
ـ نشون بدم؟
ـ اه ولم کن اول
چشماش دوباره برق شیطنت زد. و لحنش هم پر از شیطنت شد.
ـ نچ جات خوبه
بیشتر تقلا کردم و گفتم:
ـ عه ولم کن دیگه
سرش رو نزدیک گردنم آورد و گفت:
ـ نه نمیشه همینجا جات خوبه
وقتی نفس به گردنم خورد بدنم مور مور شد و برای لحظه ای لرزیدم.
خدایا من چم شده؟ بدنم داغ شده بود و تو آتیش میسوختم.
مطمئن بودم که لپ هام گل انداخته. آیهان و از این کارا؟ محاله!
من یه دختر مغرور بودم نه خجالتی و سربه زیر داره چه بلایی سرم میاد؟
قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61بعد
عزیزان لطفا دو تا نظر بدید تا کمی روحیه بگیرم و برای ادامه این رمان تلاش کنم مرسی از حمایتتون❤👑
رمان خیلی قشنگی هست فقط زودتر تپتمشو بزارید❤
چشم عزیزم بعد این ایام حتما پارت گذاری رو شروع میکنم❤💕
عزیزان و طرفداران رمان شکارچی تاریکی ها به اطلاع شما بزرگواران میزسانیم که از اول مهرماه هر پنجشنبه هر هفته پنج پارت برای این رمان گذاشته میشه با تشکر❤💗
سلام رمان قشنگی بود فقط واقعا معذرت می خوام راستش میشه بپرسم عکس شخصیت آوارو از کجا پیدا کردین من توی رمان یک فنجان خاطره نظره دادم اما متاسفانه جوابی دریافت نکردم میشه بگید عکس های دیگه ام داره یااینکه از کجا پیداش کردین چون واقعا خیلی عکسش خوشگله ببخشید😂🌷
فدات گلم منم تو رمان یک فنجان خاطره جوابتو دادم گلم میتونید برید اونجا مطالعه کنید😌😘
سلام ببخشید که دوباره مزاحمتون شدم فقط رمان جدیدتون اجبارآغوشت،رو کی منتشرمی کنید
عزیزم من رمان اجبار آغوشت رو نمینویسم اسم رمان جدیدم آرامش قلبم هستش و رمان دیگه ای دارم مینویسم رقم سرنوشت هستش و این دو تا رو آفلاین میتویسم گلم😍😘
اها خیلی ممنون آخه آخررمان نوشته بودید آرامش آغوشت من اشتباهی نوشتم بله متوجه شدم اما پس چطوری آخررمان نوشتی
آرامش آغوشت؟؟؟؟؟؟؟یعنی اسم رمان تونو عوض کردی میشه به من بی عقل بگید ببخشید واقعا آخه من عاشق رماناتون شدم دوست دارم زودتر بقیه رمانا تونم بخونم ببخشید مزاحم میشم😘😘😘
عزیزم رمانم آرامش فلبم هستش و رقم سرنوشت که آفلاینه و ممنونم از لطفت☺😍
سلام آرامش قلبم کجاست تو این سایت نیست؟؟؟
من منظورم آرامش آغوشت چون شما آخر رمان نوشتید آرامش آغوشت
حتما الان با خودتون میگید این دختره مثل کنه بهم چسبیده خودمم می دونم فقط کجای این رمانای که میگین چون توی سایت نبود
نه عزیزم اسم اصلیش آرامش قلبم که هروقت تموم شد تو همین سایت انتشار میدم درضمن عزیزم نظرت برام مهم و قابل ستودنی😍😘