پارت سی نهم
خودم رو تو آیینه نگاه کردم. خیلی خوشگل شده بودم. در یک کلمه باید بگم که محشر بودم.
یک لباس شب سورمه ای مشکی که با پوست سفیدم خیلی جذاب شده بود.
کوتاهیش تا روی زانوهام بود و تا کمرم تنگ بود و بعدش بف دار میشد.
سر آستین هاش روی سر شونه هام آزادانه رها شده بود.
و یقه ای نداشت و خیلی جذب بدنم بود.
موهام رو فر درشت کرده بودم و دورم آزادانه ریخته بودم و قسمتیش هم جمع درست کردم بودم.
که موهام حالت باز و بسته درست شده بود.
آرایشمم تیره بود که آرایش تیره خیلی به صورتم میومد.
رژ جیگری رنگم خیلی خودنمایی میکرد.
مانتو مشکی و شال سرمه ای ام رو سر کردم و کیفم و گوشیم رو هم برداشتم و پایین رفتم.
کفش ده سانتی ام خیلی بند بود و روی مخم بود.
اخه من و چه به اینها؟ باید تیپ اسپرت میزدم نه اینکه لباس شب بپوشم.
البته بخاطر اصرار های دامیار بود. و اگرنه لباس اسپرت بهترین چیز بود.
سوار ماشین شدم. و در رو بستم نگاهی به دامیار کردم.
ایول به این تیپ که همیشه عالیه…!
کت و شلوار مشکی و لباس سفید با کروات سورمه ای باهم ست کرده بودیم.
ـ سلام
ـ سلام
ـ مهمونی مال کیه؟
ـ میریم بعدا میفهمی
دوباره شده بود همون دامیار سرد و مغرور منم لحنم و رفتارم رو سرد کردم.
عطر سرد و تلخ اون با عطر تلخ و تند من مخلوط شده بود.
و ترکیپ جالب و خوشبویی رو درست کرده بود.
قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61بعد
عزیزان لطفا دو تا نظر بدید تا کمی روحیه بگیرم و برای ادامه این رمان تلاش کنم مرسی از حمایتتون❤👑
رمان خیلی قشنگی هست فقط زودتر تپتمشو بزارید❤
چشم عزیزم بعد این ایام حتما پارت گذاری رو شروع میکنم❤💕
عزیزان و طرفداران رمان شکارچی تاریکی ها به اطلاع شما بزرگواران میزسانیم که از اول مهرماه هر پنجشنبه هر هفته پنج پارت برای این رمان گذاشته میشه با تشکر❤💗
سلام رمان قشنگی بود فقط واقعا معذرت می خوام راستش میشه بپرسم عکس شخصیت آوارو از کجا پیدا کردین من توی رمان یک فنجان خاطره نظره دادم اما متاسفانه جوابی دریافت نکردم میشه بگید عکس های دیگه ام داره یااینکه از کجا پیداش کردین چون واقعا خیلی عکسش خوشگله ببخشید😂🌷
فدات گلم منم تو رمان یک فنجان خاطره جوابتو دادم گلم میتونید برید اونجا مطالعه کنید😌😘
سلام ببخشید که دوباره مزاحمتون شدم فقط رمان جدیدتون اجبارآغوشت،رو کی منتشرمی کنید
عزیزم من رمان اجبار آغوشت رو نمینویسم اسم رمان جدیدم آرامش قلبم هستش و رمان دیگه ای دارم مینویسم رقم سرنوشت هستش و این دو تا رو آفلاین میتویسم گلم😍😘
اها خیلی ممنون آخه آخررمان نوشته بودید آرامش آغوشت من اشتباهی نوشتم بله متوجه شدم اما پس چطوری آخررمان نوشتی
آرامش آغوشت؟؟؟؟؟؟؟یعنی اسم رمان تونو عوض کردی میشه به من بی عقل بگید ببخشید واقعا آخه من عاشق رماناتون شدم دوست دارم زودتر بقیه رمانا تونم بخونم ببخشید مزاحم میشم😘😘😘
عزیزم رمانم آرامش فلبم هستش و رقم سرنوشت که آفلاینه و ممنونم از لطفت☺😍
سلام آرامش قلبم کجاست تو این سایت نیست؟؟؟
من منظورم آرامش آغوشت چون شما آخر رمان نوشتید آرامش آغوشت
حتما الان با خودتون میگید این دختره مثل کنه بهم چسبیده خودمم می دونم فقط کجای این رمانای که میگین چون توی سایت نبود
نه عزیزم اسم اصلیش آرامش قلبم که هروقت تموم شد تو همین سایت انتشار میدم درضمن عزیزم نظرت برام مهم و قابل ستودنی😍😘