پارت شصت
بهم نگاه کرد و گفت:
ـ دریا بریم وسط برقصیم؟
لبخندی زدم و گفتم:
ـ باشه پاشو بریم
دستم رو گرفت و به وسط پیست رفتیم.
همه دست و جیغ و هوارایی کشیدند. و بخاطر ما از پیست خارج شدند.
چراغ ها خاموش شد و نور خیلی کمی فقط روی ما بود.
(میثم ابراهیمی ، علاقه)
“چرا هرچی راه میام باهات، لج میکنی؟
ساده منو از تودلت پرت میکنی؟
آدم نشدی هنوز مثل قدیم یک دنده ای
حرفاتو هرثانیه عوض میکنی
ولی عشق، یعنی حس تو خوب میکنه حالمو
عشق، یعنی یه عالمه خاطره از تو دارمو
تو مثل جونی برام عشقت توی قلبمه
من هرچی بگم از اون چشات بازم کمه
علاقم جلو چشام رو بست نفهمیدم یهو دلم رفت
تو یهو از گجا اومدی که دلم رفت.
****************
“یک سال بعد”
ـ ببخشید خانم دکتر جواب آزمایش چیه؟
خنده ای کرد و گفت:
ـ تبریک میگم شما پنج قلو باردارید.
بلند فریاد کشیدم:
ـ چــی؟
دامیار بشکنی زد و گفت:
ـ دیدی گفتم؟
با گریه روم رو ازش گرفتم. آخه چرا پنج قلو؟!
آیسان هم با داران ازدواج کرد و آیسان هم باردار اما مال اون یدونه پچس ماله من پنج قلو…!
آخه خدایا من از دست این دامیار چیکار کنم؟!
“پایان”
نویسنده: مهلا.ب
امیدوارم از خوندن رمان لذت برده باشید و ممنونم که هنراهیم کردید.
رمان های بعدیم رو حتما دنبال کنید رمان هایم:
شیطون تر از تو مگه هست؟ ، یک فنجان خاطره، الماس آب و آتش، شکارچی تاریکی ها
رمانی که میخوام تازه بنویسم:
آرامش آغوشت
تاریخ:
چهارشنبه ۲۷ شهریور سال ۱۳۹۸
ساعت: ۱۳:۲۴ دقیقه
مهلا.ب
قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61
عزیزان لطفا دو تا نظر بدید تا کمی روحیه بگیرم و برای ادامه این رمان تلاش کنم مرسی از حمایتتون❤👑
رمان خیلی قشنگی هست فقط زودتر تپتمشو بزارید❤
چشم عزیزم بعد این ایام حتما پارت گذاری رو شروع میکنم❤💕
عزیزان و طرفداران رمان شکارچی تاریکی ها به اطلاع شما بزرگواران میزسانیم که از اول مهرماه هر پنجشنبه هر هفته پنج پارت برای این رمان گذاشته میشه با تشکر❤💗
سلام رمان قشنگی بود فقط واقعا معذرت می خوام راستش میشه بپرسم عکس شخصیت آوارو از کجا پیدا کردین من توی رمان یک فنجان خاطره نظره دادم اما متاسفانه جوابی دریافت نکردم میشه بگید عکس های دیگه ام داره یااینکه از کجا پیداش کردین چون واقعا خیلی عکسش خوشگله ببخشید😂🌷
فدات گلم منم تو رمان یک فنجان خاطره جوابتو دادم گلم میتونید برید اونجا مطالعه کنید😌😘
سلام ببخشید که دوباره مزاحمتون شدم فقط رمان جدیدتون اجبارآغوشت،رو کی منتشرمی کنید
عزیزم من رمان اجبار آغوشت رو نمینویسم اسم رمان جدیدم آرامش قلبم هستش و رمان دیگه ای دارم مینویسم رقم سرنوشت هستش و این دو تا رو آفلاین میتویسم گلم😍😘
اها خیلی ممنون آخه آخررمان نوشته بودید آرامش آغوشت من اشتباهی نوشتم بله متوجه شدم اما پس چطوری آخررمان نوشتی
آرامش آغوشت؟؟؟؟؟؟؟یعنی اسم رمان تونو عوض کردی میشه به من بی عقل بگید ببخشید واقعا آخه من عاشق رماناتون شدم دوست دارم زودتر بقیه رمانا تونم بخونم ببخشید مزاحم میشم😘😘😘
عزیزم رمانم آرامش فلبم هستش و رقم سرنوشت که آفلاینه و ممنونم از لطفت☺😍
سلام آرامش قلبم کجاست تو این سایت نیست؟؟؟
من منظورم آرامش آغوشت چون شما آخر رمان نوشتید آرامش آغوشت
حتما الان با خودتون میگید این دختره مثل کنه بهم چسبیده خودمم می دونم فقط کجای این رمانای که میگین چون توی سایت نبود
نه عزیزم اسم اصلیش آرامش قلبم که هروقت تموم شد تو همین سایت انتشار میدم درضمن عزیزم نظرت برام مهم و قابل ستودنی😍😘