پارت پنجاه و چهار
دو روز بعد
دوروزی گذشته بود. و من بیشتر افسرده شده بودم.
بچم سقط شد. و دامیار رو هم به دلیل قاچاق مواد پلیس فرانسه گرفته بودنش.
همه چیز بهم ریخته بود. و حالم خیلی بد بود.
آیسان و داران خیلی ناراحت بودند و سعی داشتند که منو دلداری بدن اما من از همشون دوری میکردم.
گوشه اتاقم کز کرده بودم و زانوهام رو بغل کرده بودم و به جایی نامعلوم خیره شده بودم.
دلم برای دامیار تنگ شده بود. دلم برای اون جذبه همیشگیش تنگ شده بود.
دلم برای اون خنده ها اخم هاش و زورگی هاش تنگ شده بود.
قلبم اسم دامیار رو بلند صدا میکرد.
دلم وجود اون گرمش رو میخواست. دلم اون عطر خوشبو تنش رو میخواست.
یک قطره اشک از گوشه چشمم پایین ریخت.
یک صدایی از درونم بلند فریاد میکشید و میگفت:
ـ دریا بلند شو….بلند شو و به دنبالت عشقت برو….بلند شو و زندگی جدیدی رو بساز
عشقم؟ من چطوری عاشق اون شدم؟ من؟….آیهان؟….آیهان مغرور و سرد که از این مرد متنفر بود؟ واقعا هم بین تنفر و عشق به اندازه یک تار مو هست.
من واقعا دوسش داشتم؟ آره عاشق اون چشمای جادویی مشکی اون شده بود.
قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61بعد
عزیزان لطفا دو تا نظر بدید تا کمی روحیه بگیرم و برای ادامه این رمان تلاش کنم مرسی از حمایتتون❤👑
رمان خیلی قشنگی هست فقط زودتر تپتمشو بزارید❤
چشم عزیزم بعد این ایام حتما پارت گذاری رو شروع میکنم❤💕
عزیزان و طرفداران رمان شکارچی تاریکی ها به اطلاع شما بزرگواران میزسانیم که از اول مهرماه هر پنجشنبه هر هفته پنج پارت برای این رمان گذاشته میشه با تشکر❤💗
سلام رمان قشنگی بود فقط واقعا معذرت می خوام راستش میشه بپرسم عکس شخصیت آوارو از کجا پیدا کردین من توی رمان یک فنجان خاطره نظره دادم اما متاسفانه جوابی دریافت نکردم میشه بگید عکس های دیگه ام داره یااینکه از کجا پیداش کردین چون واقعا خیلی عکسش خوشگله ببخشید😂🌷
فدات گلم منم تو رمان یک فنجان خاطره جوابتو دادم گلم میتونید برید اونجا مطالعه کنید😌😘
سلام ببخشید که دوباره مزاحمتون شدم فقط رمان جدیدتون اجبارآغوشت،رو کی منتشرمی کنید
عزیزم من رمان اجبار آغوشت رو نمینویسم اسم رمان جدیدم آرامش قلبم هستش و رمان دیگه ای دارم مینویسم رقم سرنوشت هستش و این دو تا رو آفلاین میتویسم گلم😍😘
اها خیلی ممنون آخه آخررمان نوشته بودید آرامش آغوشت من اشتباهی نوشتم بله متوجه شدم اما پس چطوری آخررمان نوشتی
آرامش آغوشت؟؟؟؟؟؟؟یعنی اسم رمان تونو عوض کردی میشه به من بی عقل بگید ببخشید واقعا آخه من عاشق رماناتون شدم دوست دارم زودتر بقیه رمانا تونم بخونم ببخشید مزاحم میشم😘😘😘
عزیزم رمانم آرامش فلبم هستش و رقم سرنوشت که آفلاینه و ممنونم از لطفت☺😍
سلام آرامش قلبم کجاست تو این سایت نیست؟؟؟
من منظورم آرامش آغوشت چون شما آخر رمان نوشتید آرامش آغوشت
حتما الان با خودتون میگید این دختره مثل کنه بهم چسبیده خودمم می دونم فقط کجای این رمانای که میگین چون توی سایت نبود
نه عزیزم اسم اصلیش آرامش قلبم که هروقت تموم شد تو همین سایت انتشار میدم درضمن عزیزم نظرت برام مهم و قابل ستودنی😍😘