پارت سی و چهارم
از حموم بیرون اومدم که گوشیم زنگ خورد.
نگاهی به صفحه گوشی کردم. پهلوان بود.
دکمه سبز رو لمس کردم و جواب دادم:
ـ بله؟
ـ سلام
ـ علیک بگو
ـ امشب به مناسبت شریک شدنمون جشن گرفتم دعوتی درضمن یکی رو هم با خودت بیار حال کنی
پوزخندی زدم و گفتم:
ـ اوک بای
گوشی رو روی تختم پرت کردم و با نیم تنه بر. هنه روی تخت دراز کشیدم.
حوصله نداشتم به کیوان بگم دختر پیدا کنه. گوشیمو از کنارم برداشتم و به دریا زنگ زدم.
بعد سه بوق برداشت.
ـ بله؟
ـ بیا کارت دارم
ـ و اگه نیام؟
ـ خودت میدونی چی میشه
ـ برام مهم نیست
ـ تا پنج مین دیگه اینجا باش و اگرنه….
خواستم ادامه حرفم رو بگم که صدای بوق های متوالی به گوشم خورد.
دستام رو از عصبانیت مشت کردم. دختره دیوونه خیلی دلش میخواد با من در بیوفته.
به سمت در اتاقم رفتم و محکم دستیگرش رو کشیدم و به سمت عمارت کوچیک رفتم.
همه خدمتکار ها با تعجب بهم چشم دوخته بودند. حقم داشتند چون فقط شلوارک پوشیده بودم و لباس نداشتم. و موهامم خیس روی پیشونیم بودند و این ها منو خیلی جذاب تر نشون میداد.
قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61بعد
عزیزان لطفا دو تا نظر بدید تا کمی روحیه بگیرم و برای ادامه این رمان تلاش کنم مرسی از حمایتتون❤👑
رمان خیلی قشنگی هست فقط زودتر تپتمشو بزارید❤
چشم عزیزم بعد این ایام حتما پارت گذاری رو شروع میکنم❤💕
عزیزان و طرفداران رمان شکارچی تاریکی ها به اطلاع شما بزرگواران میزسانیم که از اول مهرماه هر پنجشنبه هر هفته پنج پارت برای این رمان گذاشته میشه با تشکر❤💗
سلام رمان قشنگی بود فقط واقعا معذرت می خوام راستش میشه بپرسم عکس شخصیت آوارو از کجا پیدا کردین من توی رمان یک فنجان خاطره نظره دادم اما متاسفانه جوابی دریافت نکردم میشه بگید عکس های دیگه ام داره یااینکه از کجا پیداش کردین چون واقعا خیلی عکسش خوشگله ببخشید😂🌷
فدات گلم منم تو رمان یک فنجان خاطره جوابتو دادم گلم میتونید برید اونجا مطالعه کنید😌😘
سلام ببخشید که دوباره مزاحمتون شدم فقط رمان جدیدتون اجبارآغوشت،رو کی منتشرمی کنید
عزیزم من رمان اجبار آغوشت رو نمینویسم اسم رمان جدیدم آرامش قلبم هستش و رمان دیگه ای دارم مینویسم رقم سرنوشت هستش و این دو تا رو آفلاین میتویسم گلم😍😘
اها خیلی ممنون آخه آخررمان نوشته بودید آرامش آغوشت من اشتباهی نوشتم بله متوجه شدم اما پس چطوری آخررمان نوشتی
آرامش آغوشت؟؟؟؟؟؟؟یعنی اسم رمان تونو عوض کردی میشه به من بی عقل بگید ببخشید واقعا آخه من عاشق رماناتون شدم دوست دارم زودتر بقیه رمانا تونم بخونم ببخشید مزاحم میشم😘😘😘
عزیزم رمانم آرامش فلبم هستش و رقم سرنوشت که آفلاینه و ممنونم از لطفت☺😍
سلام آرامش قلبم کجاست تو این سایت نیست؟؟؟
من منظورم آرامش آغوشت چون شما آخر رمان نوشتید آرامش آغوشت
حتما الان با خودتون میگید این دختره مثل کنه بهم چسبیده خودمم می دونم فقط کجای این رمانای که میگین چون توی سایت نبود
نه عزیزم اسم اصلیش آرامش قلبم که هروقت تموم شد تو همین سایت انتشار میدم درضمن عزیزم نظرت برام مهم و قابل ستودنی😍😘