پارت یازدهم
به خودم تو آیینه تمام قدی نگاه کردم.
مثل همیشه زیبا و جذاب بودم.
ساعت اورجینال اصلم رو دور مچم بستم.
یقه کتم رو صاف کردم و از عطرم کمی دور گردنم زدم.
در اتاقم رو باز کردم که همون لحظه در اتاق آیهان هم باز شد.
به لباسش نگاه کردم. یک لباس زرشکی تیره رنگ…!
که جلوی لباس پف بود و تا زانو بود و از پشت هم دنبال بلندی داشت.
و یقه اش هم هفتی باز بود. و آستیناش هم حلقه ای بود.
و پر از سنگ های نقره ای رنگ روی لباس بود.
موهاشم فر کرده بود و دورش ریخته بود و با یک تاج خیلی کوچیک سمت چپ موهاش و با یک آرایش ملایم و شیک.
با هم دیگه از پله ها پایین رفتیم.
ستاره های امشب و همینطور دشمن های امشب وارد میشوند.
نگاه همه روی ما ثابت مونده بود.
هردوتامون خیلی شیک و زیبا از پله ها پایین اومدیم.
و با بقیه سلام کردیم که کلی دختر به سمت من و کلی پسر به سمت آیهان رفتند.
دستام رو از حرص مشت کردم. نمیدونم چرا ولی خیلی دلم میخواست تک تک اون پسرا رو آسفالت کنم.
اصلا به من چه؟ دامیار تو فقط هدفت انتقام هستش! فقط انتقام از آیهان…!
قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61بعد
عزیزان لطفا دو تا نظر بدید تا کمی روحیه بگیرم و برای ادامه این رمان تلاش کنم مرسی از حمایتتون❤👑
رمان خیلی قشنگی هست فقط زودتر تپتمشو بزارید❤
چشم عزیزم بعد این ایام حتما پارت گذاری رو شروع میکنم❤💕
عزیزان و طرفداران رمان شکارچی تاریکی ها به اطلاع شما بزرگواران میزسانیم که از اول مهرماه هر پنجشنبه هر هفته پنج پارت برای این رمان گذاشته میشه با تشکر❤💗
سلام رمان قشنگی بود فقط واقعا معذرت می خوام راستش میشه بپرسم عکس شخصیت آوارو از کجا پیدا کردین من توی رمان یک فنجان خاطره نظره دادم اما متاسفانه جوابی دریافت نکردم میشه بگید عکس های دیگه ام داره یااینکه از کجا پیداش کردین چون واقعا خیلی عکسش خوشگله ببخشید😂🌷
فدات گلم منم تو رمان یک فنجان خاطره جوابتو دادم گلم میتونید برید اونجا مطالعه کنید😌😘
سلام ببخشید که دوباره مزاحمتون شدم فقط رمان جدیدتون اجبارآغوشت،رو کی منتشرمی کنید
عزیزم من رمان اجبار آغوشت رو نمینویسم اسم رمان جدیدم آرامش قلبم هستش و رمان دیگه ای دارم مینویسم رقم سرنوشت هستش و این دو تا رو آفلاین میتویسم گلم😍😘
اها خیلی ممنون آخه آخررمان نوشته بودید آرامش آغوشت من اشتباهی نوشتم بله متوجه شدم اما پس چطوری آخررمان نوشتی
آرامش آغوشت؟؟؟؟؟؟؟یعنی اسم رمان تونو عوض کردی میشه به من بی عقل بگید ببخشید واقعا آخه من عاشق رماناتون شدم دوست دارم زودتر بقیه رمانا تونم بخونم ببخشید مزاحم میشم😘😘😘
عزیزم رمانم آرامش فلبم هستش و رقم سرنوشت که آفلاینه و ممنونم از لطفت☺😍
سلام آرامش قلبم کجاست تو این سایت نیست؟؟؟
من منظورم آرامش آغوشت چون شما آخر رمان نوشتید آرامش آغوشت
حتما الان با خودتون میگید این دختره مثل کنه بهم چسبیده خودمم می دونم فقط کجای این رمانای که میگین چون توی سایت نبود
نه عزیزم اسم اصلیش آرامش قلبم که هروقت تموم شد تو همین سایت انتشار میدم درضمن عزیزم نظرت برام مهم و قابل ستودنی😍😘