پارت بیست و سوم
خدمتکاری به سمتمون اومد و گفت:
ـ اینجا مخصوص شماست
به طرف صندلی ها رفتیم و روی اونها نشستیم.
خیلی نرم و گرم بود. و حس لذت بخشی میداد.
خیلی گیج شده بودم. واقعا دارم خواب میبینم؟ من کی هستم؟
هویت خودم نامعلوم بود.
من ویولت بودم دختری که خیلی معصوم و آروم بود. و همه اون رو تحقیر میکردند. و بهم زور میگفتند. اما حالا…..
هزاران نفر بخاطر من خم میشند.
اگه واقعا این خوابه دلم میخواد هیچ وقت این خواب شیرین تموم نشه!
دو خدمتکار دیگه ای اومدند و دوباره خم شدند.
یکی مرد بود و دیگری خانم بود.
خانم گفت:
ـ من السا هستم ملکه خانم و خدمتکار شخصی شما
آقا گفت:
ـ منم مولیت هستم پادشاه و خدمتکار شخصی شما
از گفتن ملکه و پادشاه حسی بهم داد.
لبخندی زدم و آروم گفتم:
ـ نیازی نیست بگین ملکه و پادشاه همون خانم و آقا صدامون بزنید.
لبخندی زدند و خم شدند و گفتند:
ـ چشم خانم
نگاهی به ساردین کردم که با لبخند بهم نگاه میکنه.
منم متقابلا لبخندی زدم. که السا گفت:
ـ خانم لطفا دنبال من بیایید میخوام اتاق مخصوص شماها رو نشون بدم.
سری تکون دادم و به دنبال اون به راه افتادیم.
به در اتاقی رسیدیم در اتاق رو باز کردند.
خیلی خیلی بزرگ بود. به تخت دونفره خیلی بزرگ چشم دوختم.
ساردین هم با تعجب بهم نگاه کرد.
یعنی ما دو تا باید اینجا روی این تخت باهم بخوابیم؟!
امکان نداره….!
قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55بعد
سلام
من این رمانو خیلی دوست دارم
خواهش میکنم تندتند پارت بگذارید
خواهش میکنم
چشم عزیزم حتما قول میدم شبی دوپارت بزارم😄😘
فقط تو سایت پارت میذارید 🤔
سلام خیلی خلاصه رمان قشنگه حرف نداره
عالیه
ممنونم عزیزم امیدوارم از خود رمانم خوشت بیاد ❤💗
عزیزان و طرفدارن رمان الماس آب و آتش به اطلاع شما عزیزان میرسانم که از اول مهرماه هر پنجشنبه هر هفته پنج پارت برای این رمان گذاشته میشه با تشکر❤💞
خیلییییییییی قشنگه نویسنده این رمان بهترین نویسنده جهانه من رمان یک فنجان خاطره ام خوندم و اونم عالی بود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹💖
مرسی کلم خیلی بهم لطف داری 😍😘
بچه ها رمان تموم شد😝 نظری درباره رمان ندارید؟😀😚
رمان خیلی قشنگی بود دستت درد نکنه ولی اگه یکم طولانی تر میکردی و وقایع رو طولانی میکردی و البته داخل زمانا ی قرون وسطای انگلیس بود خیلی عالی تر از الانش میشد چون اونجوری دستتون باز تر بود برای احساسی تر کردن و جنگاش
چشم تو رمانای بعد جبران میشه😍