| سه شنبه 4 اردیبهشت 1403 | 21:41
سرزمین رمان
قصر رمانها با اتاق هایی که ژانر های مختلف دارند
  • پا‌رت نهم
    عقب گرد کردم. نگاهی به ساردین کردم. این اینجا چیکار میکرد؟
    فقط یک حوله سفید دورش بود و تمام عزله های قوی اش معلوم میشد.
    نگاهی به عزله هاش کردم که قوی بودنش رو به رخ میکشید.
    حوله کوچیک بود و فقط دور کمرش بود و فقط جای حساس رو پوشونده بود.
    و حتی سیس بگ های خوشگلش هم معلوم بود.
    وایی ویولت چته؟ چرا اینجوری شدی؟ به خودت بیا
    چشمام رو برای لحظه ای بستم و بعد بازش کردم.
    خواستم از اتاق برم بیرون که دستم رو گرفت.
    داغ کردم مطمئن بودم که لپام قرمز شده.
    برگشتم. که تو چشمام نگاه کرد و با اخم گفت:
    ـ تو اینجا چیکار میکنی؟
    تا خواستم جواب بدم که افسون خانم وارد اتاق شد. واقعا همینم کم بود که فکرای ناجور دربارمون بکنه…!
    افسون خانم وارد اتاق شد و یک نگاه مشکوک به هردوتامون کرد بعد هم به دستمون نگاه کرد.
    دستم رو از دستش کشیدم و گفتم:
    ـ ببخشید من میرم پایین
    ـ باشه دخترم برو
    از اتاق بیرون رفتم در رو بستم و به در تکیه دادم.
    که صدای صحبتشون رو شنیدم.
    نمیخواستم صحبتشون رو بشنوم پس از در فاصله گرفتم و در اتاق کناری رو باز کردم که تم بنفش سیری با آبی فیروزه ای بود.
    عاشق این رنگها بودم. پس با خوشحالی مشغول مرتب کردن شدم.
    بعد از چیدن لباس هام داخل کمد روی تخت دراز کشیدم.
    که صدای در اتاقم اومد.
    ـ بله؟
    ـ میتونم بیام داخل؟
    ـ بیا تو
    ساردین وارد اتاق شد و روی صندلی نشست.
    نگاهی بهم کرد و گفت:
    ـ ویولت بیا پایین کارمون دارند
    ـ چه کاری؟
    ـ نمیدونم میگن مربوط به راز چندین سالست
    ـ آها باشه تو برو منم الان میام
    سری تکون داد و از اتاق بیرون رفت.
    یعنی واقعا چی میخوان به ما بگن؟ این راز چیه؟ رازی که همیشه مادرم میگفت:
    ـ امیدوارم بتونم روزی اون راز رو به تو بگم
    واقعا این راز چیه؟ اونقدر مهم؟ اصلا چه ربطی به ساردین داره؟ ساردین گفت رازی که قراره به هردوتامون گفته بشه…!
    پس یعنی ساردین هم بخشی از این راز هست.

    قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55بعد

    چه امتیازی میدید به این پست

    میانگین امتیازات ۴ از ۵
    از مجموع ۳۱ رای
    • اشتراک گذاری
    • 1766 روز پيش
    • مهلا.ب
    • 87,808 بار بازدید
    • 12 نظر
    لینک کوتاه مطلب:
    نظرات
    • ثمین.ع
      8 شهریور 1398 | 02:49

      سلام
      من این رمانو خیلی دوست دارم
      خواهش میکنم تندتند پارت بگذارید
      خواهش میکنم

    • مهلا.ب
      10 شهریور 1398 | 13:23

      چشم عزیزم حتما قول میدم شبی دوپارت بزارم😄😘

    • فرزانه
      11 شهریور 1398 | 12:20

      فقط تو سایت پارت میذارید 🤔

    • نگار
      13 شهریور 1398 | 01:22

      سلام خیلی خلاصه رمان قشنگه حرف نداره

      عالیه

    • مهلا.ب
      18 شهریور 1398 | 23:40

      ممنونم عزیزم امیدوارم از خود رمانم خوشت بیاد ❤💗

    • مهلا.ب
      23 شهریور 1398 | 14:51

      عزیزان و طرفدارن رمان الماس آب و آتش به اطلاع شما عزیزان میرسانم که از اول مهرماه هر پنجشنبه هر هفته پنج پارت برای این رمان گذاشته میشه با تشکر❤💞

    • نگار
      24 شهریور 1398 | 14:52

      خیلییییییییی قشنگه نویسنده این رمان بهترین نویسنده جهانه من رمان یک فنجان خاطره ام خوندم و اونم عالی بود
      🌹🌹🌹🌹🌹🌹💖

    • مهلا.ب
      25 شهریور 1398 | 00:44

      مرسی کلم خیلی بهم لطف داری 😍😘

    • مهلا.ب
      26 شهریور 1398 | 00:59

      بچه ها رمان تموم شد😝 نظری درباره رمان ندارید؟😀😚

    • متین
      4 بهمن 1398 | 14:01

      رمان خیلی قشنگی بود دستت درد نکنه ولی اگه یکم طولانی تر میکردی و وقایع رو طولانی میکردی و البته داخل زمانا ی قرون وسطای انگلیس بود خیلی عالی تر از الانش میشد چون اونجوری دستتون باز تر بود برای احساسی تر کردن و جنگاش

      • مهلا.ب
        22 اردیبهشت 1399 | 02:18

        چشم تو رمانای بعد جبران میشه😍

    نام (الزامی)

    ایمیل (الزامی)

    وبسایت

    معادله امنیتی رو بنویس تا بدونم ربات نیستی *-- بارگیری کد امنیتی --

    درباره سایت
    سرزمین رمان
    سلامی به لطافت گل ها و نرمی شب بوهاخوش آمدی عرض میکنم خدمت تمامی همکاران عزیز و خوانندگان و بازدیدکنندگان گرامی.سرزمین رمان همونطور که از اسمش پیداست، قصری داره که داخلش پر از رمان های جور و واجور و گوناگونِ…داخل هر اتاق رمانی با ژانر متفاوت قرار داره و این قصر اونقدری بزرگ هست که هرچیزی بخوایید درونش پیدا میشه…تولد این قصر درون سرزمین رمان در تاریخ۱۳۹۷/۵/۹ رخ داد و خوش یومی و خوش قدمی قصرمون رو مدیون نویسندگان و همکاران گرامی هستیم که با رمانهاشون مارو سرافراز میکنند.حالا من از شما بازدیدکنندگان و خوانندگان و طرفداران عزیز دعوت میکنم تا باهم از تک تک اتاقهای این قصر دیدن کنیم و قصه ای از هزار قصه های این سرزمین رو بشنویم….
    آرشیو مطالب
    آخرین نظرات
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام دوست عزیز، لطفاً در ایتا با این آدرس‌ها ارتباط برقرار کنید تا جلد پنجم در ا...
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام M عزیز. جلد پنجمش نوشته شده، اما فقط توی آدرس شخصی بنده توی کانالم می‌تونید...
    • Mسلام نویسنده عزیز ببخشید جلد پنجمش تموم شده اگر شده لطفا مثل جلد های قبلش لینک د...
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام عزیزم. مرسی از تعریف و تمجیدتون. آدرس بنده رو توی فایل کتاب پیدا کنید و برا...
    • الناز ازمودهوایییی مرسی بابت رمانتون خیلی عالیه لطفا جلد بعدیش هم بسازید من کا عاشقش شدم🥰🥰🙂...
    • مرضیه باقری دهبالایی😐😑...
    برای ارتباط با مدیر سایت و انجمن با آیدی تلگرام @sarzaminromanSupportدر ارتباط باشید با تشکر
    کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سرزمین رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
    طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.