پارت چهاردهم
گوشی رو قطع کرد و داخل جیب شلوارش گذاشت.
ـ چیشد؟
ـ گفت یه ادبیات ناشناخته و به سختی میتونیم بخونیم و….
خواست ادامه حرفش رو بگه که با چیزی که دیدیم خیلی تعجب کردیم.
پیرمردی با لباس مشکی رنگی به سمتمون اومد.
این یهو از گجا پیدا شد؟!
پشت ساردین قایم شدم. ساردین با نگاهی شکاک گفت:
ـ تو کی هستی؟
ـ ساردین من اومدم تا بهت کمک کنم
ـ چه کمکی؟
ـ تو توی وجودت نیرویی داری که خیلی با ارزشه
ـ منظورت چیه؟ چه نیرویی؟
ـ تو نیروی آب رو داری و میتونی شهر پریکاتن رو نجات بدی و اما ویولت….
نگاهی به من کرد و حرفش رو ادامه داد:
ـ تو نیروی آتش رو داری و همینطور تو هم مثل ساردین اژدهای آتشین رو داری ولی ساردین اژدهای آبین
خنده مسخره ای کردم و گفتم:
ـ حالت خوبه؟ تو اصلا کی هستی؟ این خیالات چیه؟
ـ این خیال بافی نیست ویولت ساعت هشت شب زمان غروب آفتاب به آخرین نقطه سایه این درخت برید و اونجا رو بکنید چیزی پیدا میکنید که جواب همه این سوال هاتون رو میفهمید
بعدم بدون هیچ حرفی عقب گرد کرد و آروم آروم ناپدید شد.
قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55بعد
سلام
من این رمانو خیلی دوست دارم
خواهش میکنم تندتند پارت بگذارید
خواهش میکنم
چشم عزیزم حتما قول میدم شبی دوپارت بزارم😄😘
فقط تو سایت پارت میذارید 🤔
سلام خیلی خلاصه رمان قشنگه حرف نداره
عالیه
ممنونم عزیزم امیدوارم از خود رمانم خوشت بیاد ❤💗
عزیزان و طرفدارن رمان الماس آب و آتش به اطلاع شما عزیزان میرسانم که از اول مهرماه هر پنجشنبه هر هفته پنج پارت برای این رمان گذاشته میشه با تشکر❤💞
خیلییییییییی قشنگه نویسنده این رمان بهترین نویسنده جهانه من رمان یک فنجان خاطره ام خوندم و اونم عالی بود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹💖
مرسی کلم خیلی بهم لطف داری 😍😘
بچه ها رمان تموم شد😝 نظری درباره رمان ندارید؟😀😚
رمان خیلی قشنگی بود دستت درد نکنه ولی اگه یکم طولانی تر میکردی و وقایع رو طولانی میکردی و البته داخل زمانا ی قرون وسطای انگلیس بود خیلی عالی تر از الانش میشد چون اونجوری دستتون باز تر بود برای احساسی تر کردن و جنگاش
چشم تو رمانای بعد جبران میشه😍