دخترک در آینه به صورتش خیره شد، بی صدا اشک می ریخت و شروع کرد به ارام خواندن شعری که مادرش هر روز صبح همراه با شانه کردن موهای طلاییش برایش می خواند،- دختر مو طلایی،پرنسسِ، کجایی!...چشات مثال آهولپ هات مثال هلولبات گل انارهاگه بفهمه شاهزادهمیاد با اسب سفیدشدخترمو میبرهبه قصر آرزوهاشخوش و خرم می خندنبا غصه ها می جنگن...خشمگین ...
- 1480 روز پيش
- نسیم کاکه باوه
- 1,749 بار بازدید
- ارسال نظر
ماهی کوچک قصه ما عاشق شده بود.عاشق گربه خاکستری پشت پنجره.شب ها را تا صبح بی تابی می کرد.صبح که می شد، خیره به پنجره،منتظر چشمان سیاهی بود که هر روز،تپشهای شیرینی برای قلب کوچکش، به ارمغان می آورد.آرزویش شکستن این شیشه و لمس دستان معشوقه ای بود که قلبش را برایش کنار گذاشته بود.آه امان از این عشق.ماهی کوچک ...
- 1484 روز پيش
- لیلا مدرس
- 2,032 بار بازدید
- 5 نظر
خوبِ من، آمدی مدتی را ماندی، خوبی کردی، حرف زدی، عشق ورزیدی و رفتی... آمدی و این دل بی کس و نابلدم را لرزاندی ،هوایی کردی، عاشق کردی و رفتی، و بی چاره دلم گمان کرد حرف ها و مهربانی هایی که راه به راه نشانش میدادی حقیقت است، که گمان برد که بالاخره کسی هم پیدا شد که او ...
- 1589 روز پيش
- Taranom. P
- 2,941 بار بازدید
- ارسال نظر
یکی نون شب نداره اون یکی هر روز روی سفرش، یک نوع غذا داره.یکی با رویاهاش بزرگ می شه اون یکی اصلا رویایی، نداره.بابا برای دخترش می خواد عروسک بخره انتخابم میکنه ولی، پولش رو نداره.یکی با پولش خورشید رو میخره اون یکی حتی توی ذهنشم، خورشید رو نداره.یکی خونش اونقدر بزرگه که توش گم می شه اما، یکی جا ...
بنام خداوضوی عشق از آب طهورا به نیت زیارت کعبهی عشق گرفتم.امانت مادرم زهرا را هم چون تاجی از جنس غرور وسربلندی برسر نهادم.و پابر جادهی دلدادگی به مقصد معشوق گذاشتم.تا چشمم به دلدستهی عرش خراشش افتاد تعظیمی به عظمت خورشید فروزانش کردم. دست بر سینه نهادم و ذکرعشق سرودم:- السلام العلیک یا موسی الرضا.الماسهای وجودم از فراغ و دلتنگی ...
- 1634 روز پيش
- سمانه خلیلی امند
- 1,843 بار بازدید
- ارسال نظر