| شنبه 22 اردیبهشت 1403 | 08:38
سرزمین رمان
قصر رمانها با اتاق هایی که ژانر های مختلف دارند
آخرین ارسال های انجمن
داستان کوتاه وقتی آبها از آسیاب افتاد. نویسنده مرضیه باقری ده بالایی

« وقتی آب‌ها از آسیاب افتاد».آن روز یکی از روزهای پرمشغله بهاریش بود. صبح اول وقت گزارش یک قتل به دستش رسیده بود و باید می‌رفت تا در محل حضور پیدا کند. او و دستیارش، همراه با قاضی ویژه قتل عمد، به سمت جاده روستایی حرکت کردند.باز هم باید پرده از راز یک قتل بر می‌داشت.مسیر کمی طولانی بود، اما ...

  • 1370 روز پيش
  • مرضیه باقری دهبالایی
  • 2,125 بار بازدید
  • ارسال نظر
داستان کوتاه شیدایی برباد رفته. نویسنده لیلا مدرس

موهای پریشانم را شانه زدم؛ آرایش ملایمی روی صورت بی‌روح خود، نشاندم؛باور نمی‌کردم، تمام اتفاقاتی را که برایم رخ داده بود؛ باور نمی‌کردم عشقی که چندین سال همراه من بوده، الان به پوچی ختم شده باشد.دلخور بودم از زمین و زمان، از تک تک کسانی که مرا درگیر این عشق کردند.مگر می‌شد این همه سال، تمام شوخی‌ها و لبخند‌هایش، برایم ...

  • 1378 روز پيش
  • لیلا مدرس
  • 1,930 بار بازدید
  • یک نظر
داستان کوتاه نامزدی نویسنده نیلوفر آبی

#داستان_کوتاهبا ناراحتی سرم را روی میز گذاشتم. حسی را داشتم که در تمام سالهای عمرم نداشتم. احساس پوچی، تهی بودن، انگار که دیگر، قلبی درون من نمی‌تپد. چطور به اینجا رسیدم. من کجای مسیرم را اشتباه رفتم که به اینجا رسیدم؟ چه کم گذاشتم که حالا باید شاهد نامزدی دوستم با همسرم که در حال جدا شدن از هم هستیم، ...

داستان کوتاه برای آن یا برای این نویسنده مرضیه باقری ده بالایی

برای آن یا برای این؟صبح نزدیک بود؛ اما من هنوز محو تماشای این عکس و این منظره بودم. عکسی که با گوشیم انداخته بودم.منظره‌ای که در آن دو انسان، دست به خلقت زیبایی‌ زده بودند.چقدر امشب سردرگم بودم. چه عجایبی می‌شود دید و باور نکرد! چه زیبایی‌ها می‌توان دید، و بر آن‌ها چشم بست. مگر چنین رابطه‌های رؤیایی را هنوز ...

  • 1379 روز پيش
  • مرضیه باقری دهبالایی
  • 1,738 بار بازدید
  • ارسال نظر
داستان کوتاه عاشقی پایانی ندارد نویسنده لیلا مدرس

آرام آرام قدم می‌زدیم. صدای خش خش برگهای پاییزی، موسیقی همراهمان شده بود. دستش را گرفته بودم. هر کس ما را می‌دید، مهربانانه نگاهمان می‌کرد و چیزی زیر لب می‌گفت.انگار تا به حال، ندیده بودند عاشقانه قدم زدن‌های همچون مایی را.آهی کشیدم و ایستادم. نگاهش کردم.لبخند روی لبانش، قلبم را به لرزه انداخت. هر وقت این لبخند را می‌دیدم، نگران ...

درباره سایت
سرزمین رمان
سلامی به لطافت گل ها و نرمی شب بوهاخوش آمدی عرض میکنم خدمت تمامی همکاران عزیز و خوانندگان و بازدیدکنندگان گرامی.سرزمین رمان همونطور که از اسمش پیداست، قصری داره که داخلش پر از رمان های جور و واجور و گوناگونِ…داخل هر اتاق رمانی با ژانر متفاوت قرار داره و این قصر اونقدری بزرگ هست که هرچیزی بخوایید درونش پیدا میشه…تولد این قصر درون سرزمین رمان در تاریخ۱۳۹۷/۵/۹ رخ داد و خوش یومی و خوش قدمی قصرمون رو مدیون نویسندگان و همکاران گرامی هستیم که با رمانهاشون مارو سرافراز میکنند.حالا من از شما بازدیدکنندگان و خوانندگان و طرفداران عزیز دعوت میکنم تا باهم از تک تک اتاقهای این قصر دیدن کنیم و قصه ای از هزار قصه های این سرزمین رو بشنویم….
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • مرضیه باقری دهبالاییسلام دوست عزیز، لطفاً در ایتا با این آدرس‌ها ارتباط برقرار کنید تا جلد پنجم در ا...
  • مرضیه باقری دهبالاییسلام M عزیز. جلد پنجمش نوشته شده، اما فقط توی آدرس شخصی بنده توی کانالم می‌تونید...
  • Mسلام نویسنده عزیز ببخشید جلد پنجمش تموم شده اگر شده لطفا مثل جلد های قبلش لینک د...
  • مرضیه باقری دهبالاییسلام عزیزم. مرسی از تعریف و تمجیدتون. آدرس بنده رو توی فایل کتاب پیدا کنید و برا...
  • الناز ازمودهوایییی مرسی بابت رمانتون خیلی عالیه لطفا جلد بعدیش هم بسازید من کا عاشقش شدم🥰🥰🙂...
  • مرضیه باقری دهبالایی😐😑...
برای ارتباط با مدیر سایت و انجمن با آیدی تلگرام @sarzaminromanSupportدر ارتباط باشید با تشکر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سرزمین رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.