دلنوشته‌ی آدم نویسنده ترنم

آدم…
۳ حرف است!
اما آدم بودن مفصل تر از این حرف هاست!
بحثش از چند خط توضیح گذشته است.
خیلی حرف است که از آدم بودن فقط راه رفتن و نفس کشیدن، آن هم به هر قیمتی گند زدن را یاد گرفته باشیم.
دنیای امروزی آدم ها تهی از وفاداری شده است.
لغت‌نامه‌ی زندگیشان فقط کلمات پوچ را در خود جای داده است وبس…
بی هیچ صلابتی…
بی هیچ وفاداری‌ایی…
به دنیا آمده‌اند که رسم عشق را برهم زنند.
فقط خوردن حق دیگران و ناحق کردنشان را یاد گرفته‌ایم.
آدم یعنی مهر
محبت
عشق
دوستی…
دنیای تیره و تارمان این ها را کم دارد.
فریاد میزند کمی عشق را چاشنی روزهایم کنید.
کمی مردانگی…
مگر سخت است که اگر کاری از ما برمی‌آید،
بی هیچ توقعی
بی هیچ چشم‌داشتی
بی منت و از روی حرف به حرف انسانیت انجام دهیم؟
مگر سخت است انسان بودن را سرلوحه ی خود قرار دهیم؟
دنیا چقدر کم دارد آدمهایی را که فقط از روی مردانگی و انسانیت همراهی می‌کنند.
دنیا جای قشنگ تری می‌شد اگر واژه به واژه ی انسانیت را با کارهایمان خراب نمی‌کردیم.