دوست داشتم
تمام دوست داشتنم را فریاد میزدم!
فریادی که انتهایی نداشته باشد…
شنوندهاش هم تنها تو باشی!
فریاد میزدم در پَس واژهها خواستنت را…
همچون شاملو، با یک بوسه در شعرهایم نشان میدادم که چگونه تو را میپرستم!
همچون مجنون که میمُرد برای لیلایش…
دوست داشتم تمام دوست داشتنم را فریاد میزدم.
دلنوشتهی عشق تمایز نمیشناسد نویسنده لیلا مدرس
دلنوشتهی حال ما خوب است نویسنده زینب قشقایی
حیف که در زمانهی ما،
دوست داشتنمان، شده است همچون شهریار
باید بیشتر از غمهای عشق، ناله کنیم تا دلبرانههایش…
دیگر برای عاشقیهایمان، نه بهار فرقی میکند نه پاییز…
فصل جدیدی آمده است که دوست داشتن را به خزان برده است!
دوست داشتم تمام دویت داشتنم را فریاد میزدم.
تو دیگر مثل سابق نیستی و من انتخاب کردهام در دیار عاشقان همچون شهریار زیستن را…
بغضی در گلو جا مانده است!
رویایی در دستان تو مانده
و منی که از دوری تو شهری را به آشوب کشیدهام!
دوست داشتم تمام دویت داشتنم را فریاد میزدم.
دلنوشته تو میآیی نویسنده مرضیه باقری ده بالایی
رویای ناتمام من
ما دچار جبر جغرافیایی شدهایم
که هرچه تقلا میکنیم پایان نمییابد
اما ما باید جاودانه بمانیم!
منی که ادامهی حیاتم به دستان توست
و تویی که با عشق، میتوانی تندیس خوشبختی را در دست بگیری!
زندگیام مدتهاست
هوای داشتن تو را در سر دارد!
در رویای تصاحب تو، نفس میکشد و
مرا وادار میکند با تمام دوستداشتن بینمان،
دلتنگی را واژه کنم
تا بخوانی آنچه در قلبم اتفاق افتاده را…
دوست داشتم تمام دوست داشتنم را فریاد نیزدم.
میخواهم
بدانی که در وادی عشق،
تمام درد و غمها برای عاشق و معشوق است
تنهایی درد کشیدن معنایی ندارد!
ماندن به پای مشکلات است که
قوی میکند در این راه آدم را …
بگذار فصل جدیدی از تعهد را معنا کنیم!
دوست داشتن شود سرتیتر آن
و در باغچهی عشق
شکوفه زند گلهای بوسه
و آغوشت شود لازمهی روزمرگیها
دوست دارم!
دوست داشتنم را
با یک واژه
با یک بوسه
حتی از این فاصله
در گوش تو فریاد بزنم!
دوست دارم!
زینب_قشقایی
عالی