از پله های مارپیچی خونه بالا رفتم. بارونی ای که تنم بود رو درآوردم. قبل از ورود به اتاق در زدم و با اجازه وارد شدم. همون موقع بود که اون احساس ناشناخته درونم بوجود اومد. احساس زندگی برای کسی. دختری زیبا و فریبنده با معصومیت خاصی لبه پنجره ی حصاردار نشسته بود و زانوهاش رو در آغوش گرفته و ...
- 1878 روز پيش
- نیلوفر انصارا
- 3,168 بار بازدید
- یک نظر
خلاصه:نورا دختری است که بخاطر خیانت وحشتناک مادرش،تمام عمرش را در عمارت پدرش زندانی بوده.شخصیت اصلی سایه است،دختری با خانواده معمولی و زندگی ساده.سایه یک دکتر موفق است و هیچ مشکلی در زندگیش ندارد تا اینکه روزی نورا از عمارت اردلان(پدر نورا)فرار میکند.نورا و سایه با همدیگه برخورد میکنند و هردو از شباهت حیرت انگیز یکدیگر بهم، تعجب میکنند.این دو ...
- 1880 روز پيش
- نیلوفر انصارا
- 4,331 بار بازدید
- 2 نظر
حوالی بهمن ماه توی راه برگشت به خونهگوشیش رو از توی جیب داخلی پالتوش بیرون آورد .یه تای ابروش رو بالا انداخت و یک بار دیگه شماره ی ناشناس رو آنالیز کرد، شماره ی ستادی بود که برای معافیت سربازی پیششون رفته بود .گوشی رو کنار گوشش گذاشت و بدون هیچ حرفی منتظر جواب موند .که یه صدای خشن و ...
- 1890 روز پيش
- زینب قشقایی
- 2,614 بار بازدید
- ارسال نظر
به نام حقمردها-گریه-نمیکنندنیلوفر قنبری(سها)آدم های این دوره و زمانه محبت سرشان نمیشود.تلخ میشویزهر میکنی اوقاتشان راقَدرت را بیشتر میفهمندمحبتِ نابِ قلبِ پاکتان را تقدیم خودتان کنیدنه این آدمهای تلخ پسند.تلخ باشید مثل قهوهنچسب باشید مثل نمکدور باشید مثل ستاره...قسمت اولقوری کوچک را، روی کتری رنگ و رو رفتهی نارنجی گذاشتم و از آشپزخانه خارج شدم، بیرون آمدنم از آشپزخانه همزمان ...
- 1913 روز پيش
- نیلوفر
- 2,698 بار بازدید
- یک نظر
نام رمان : آن ها در تاریکی حضور دارند...نام نویسنده :سامانژانر : ترسناک ، رازآلودمقدمهداستان درباره ی پسری به اسم آیدن هست که در گذشته به فعالیت جن گیری مشغول بوده و بعد از زیاد شدن ازار و اذیت ، جن گیری رو کنار میزاره اما اجنه دست از سرش برنمیدارند تا اینکه...دانلود با فرمت pdf ودانلود با فرمت apk ...
- 1919 روز پيش
- Im Saman
- 9,929 بار بازدید
- 25 نظر