داستان کوتاه راز مگو روایتی کوتاه اما جالب و خواندنی است به نویسندگی خانم مرضیه داورپناه که خواندنش خالی از لطف نیست.ما را در اینستاگرام دنبال کنیدداستان کوتاه راز مگو نگاهم را دادم به نمای روبهرویم، تازه به این مزرعه آمده بودیم و تنها چیزی که نظرم را جلب میکرد خانهای زیبا، که خود را لابهلای گلهای رَونده پنهان کرده ...
داستان کوتاه الف، ب زندگی روایتی است کوتاه از زندگی دختری که به خاطر هدفش از خانواده دور افتاده، خواندنش خالی از نیست.ما را در اینستاگرام دنبال کنیدنویسنده مرضیه داورپناهداستان کوتاه الف، ب زندگی... به خاطر دورهی کارورزی، مجبور بودم، سه سال را در یک روستا مشغول به کار شوم و چند سالی را دور از خانواده سپری کنم. اوایل پدر ...
داستان کوتاه شب چهاردهم به قلم فروغ.سین، خواندنش خالی از لطف نیست.نام اثر: شب چهاردهمنویسنده: فروغ. سینما را در اینستاگرام دنبال کنید. داستان کوتاه شب چهاردهم... در را گشود و وارد اتاق کارش شد. به سوی میزکار همیشه مرتبش رفت، تکیه به صندلی داد و پوشه سبزرنگی را برروی میز قرار داد. پد الکیای برداشت و به گوشه کنار پوشه روی ...
- 704 روز پيش
- فروغ
- 1,298 بار بازدید
- 2 نظر
داستان کوتاه غبار مرگ در بنبست شمالی نویسنده زینب قشقاییحوالی نیمه شب با پریزاد از تالار خارج شدیم، دیروقت بود اما ساعت دقیق را نمیدانستم.شب پرماجرا و خاطره انگیزی بود.از همان سرشب دهانمان تا بناگوشمان باز بود و با بچهها، دورهمی را خوش گذرانده بودیم.خستگی تمام بدنم را احاطه کرده بود؛ زیر لب زمزمه میکردم به قول مامان تا باشه ...
- 1183 روز پيش
- زینب قشقایی
- 2,248 بار بازدید
- ارسال نظر
دروازه ی مردگانوقتی کسی بهت محل نذاره، وقتی برای هیچ کس مهم نباشی، وقتی به آخر راه برسی و مرگ بشه شروع دوباره زندگیت...خداحواسش بهت هست، وقتی که از همه چی ناامیدی.شاید تنها محبت کردن بتونه تو رو از این باتلاق دربیاره، پس آروم بخواب!مارا در اینستاگرام دنبال کنید<h2چندین روز است که دروازهی مردگان باز شده و هر شب قربانیان ...
- 1205 روز پيش
- sara toot
- 9,825 بار بازدید
- یک نظر