داستان کوتاه رفیق به نویسندگی حمیرا خلج داستانی است حول رفاقت و معرفت که خواندنش خالی از لطف نیست.ما را در اینستاگرام دنبال کنیدداستان کوتاه رفیق تازه دیپلم گرفته بود و پنج سالی از من کوچیکتر بود. اوضاع مالی خوبی نداشتن.چهار تا خواهر بودن و یک برادر. دختر خوبی بود و عاشق درس. رشتهش تجربی بود.خیلی دوست داشت ادامه تحصیل ...
دلنوشتهی ثانیههای بیامان به نویسندگی حمیرا خلج که خواندنش شما را در رویاها غرق میکند و خواندنش خالی از لطف نیست.ما را در اینستاگرام دنبال کنیددلنوشته ثانیههای بیامان در کنجی نشستهام.ظاهری تنهاو افکارم در اوج رویاها غوطهورچون گنجشگکی از این سو به آن سو پرواز میکنند.خود را در مردابی مییابم. صدای غوکان شنیده میشود.و گاه عقابها و شاهینهایی که با رقص ...
داستان کوتاه لمس آرامش داستانی است به نویسندگی مرضیه داورپناه که خوندنش خالی از لطف نیست.ما را در اینستاگرام دنبال کنید داستان کوتاه لمس آرامش آرامش را در چشمان مردی دیدم که تصویری زیبا از دختری هنرمند را به نمایش گذاشته بود. ماجرا از آنجا شروع شد، که مرد محو تماشای این صحنه زیبا و دلنشین ماند و قلموهای عاشق را ...
داستان کوتاه راز مگو روایتی کوتاه اما جالب و خواندنی است به نویسندگی خانم مرضیه داورپناه که خواندنش خالی از لطف نیست.ما را در اینستاگرام دنبال کنیدداستان کوتاه راز مگو نگاهم را دادم به نمای روبهرویم، تازه به این مزرعه آمده بودیم و تنها چیزی که نظرم را جلب میکرد خانهای زیبا، که خود را لابهلای گلهای رَونده پنهان کرده ...
داستان کوتاه جراحت به نویسندگی خانم مرضیه داورپناه پناه، داستانی است وهم انگیز که خواندنش خالی از لطف نیست.ما را در اینستاگرام دنبال کنیدداستان کوتاه جراحت... شبِتاریک همه جا رو پوشونده بود و بلندی درختان کاج، تاریکی عمیقی رو به کوچه القا کرده بود که باعث میشد حتی ماه درخشان از لابهلای شاخ و برگهای در هم تنیده درختان دیده ...