پنجرهی چوبیپنجره چوبی را باز کردم و از صدای جیر جیر کردنش لبخند عمیقی میهمان لبهایم شد.آرام کنار پنجره جا خوش کردم و گیسوانم را به باد، دستانم را به باران و چشمهایم را به حیاط دوختم تا تمام لحظات این خانه را ازبر کنم که در روز مبادا آرامشم را به حال و هوای پنجرهی چوبی و دیوار های ...
- 373 روز پيش
- ریحانه
- 844 بار بازدید
- یک نظر
مهمان دوست دارممهمان قلب من، آن روز به تو گفته بودم.یادت هست؟گفتم که "مهمان دوست دارم و تو هم مهمان منی".گفتی:- مهمان میآید و بالاخره میرود. دوست داشتن مهمان، دو روز است، چه فایده؟نگاهت کردم و با لبخند گفتم:- هر مهمانی نمیرود.آن روز نفهمیدی چه گفتم. رفتی و نفهمیدی که مهمان قلبم شدی.دوباره باز آمدی و گفتی:- باز هم مهمان ...
هوای صمیمیتچه زمستان سرد و تاریکی است، حال و هوایمان عجیب تنگ است.شال زیتونی رنگی از جنس صمیمیت رنگها به روی پیچ و تاب پریشان موهایم میکشم، طرهای به روی پیشانی میاندازم، ماتیک گلگونی از جنس قهقهههای سرخوش را بر روی لبانم مهر میکنم و از خانه بیرون میزنم.آری گاهی لازم است، سفر کنی به خیالاتت تا شاید مرحمی باشد ...
- 390 روز پيش
- ریحانه
- 958 بار بازدید
- 6 نظر
داستان کوتاه حیلههای وزیر داستان کوتاه نقشههای وزیر (حیلههای وزیر)روزی در شهر آسمان کشاورزان گندم زیادی کاشتند.وزیر دستور داد که مردم نیمی از سهم گندمشان را به پیشگاه حاکم تکزانوس تقدیم کنند. خبر به شاه کم سن و سال تکزانوس رسید و بلافاصله به وزیر فرمان داد که این دستور را تغییر دهد و مردم هر میزان که میخواهند پرداخت کنند.وزیر پراکسون ...
دانلود رمان کتابی با جلد قرمز نویسنده ستایش نوکاریزینام رمان: کتابی با جلد قرمزنویسنده: ستایش نوکاریزیبه نام تو که چه زیبا عشق را آفریدیما را در اینستاگرام دنبال کنید.خلاصهی رمان:داستان دربارهی دو خواهر و یک پسر عمو هست که در انگلستان ساکنند و به خاطر دلایلی به ایران بر میگردنند؛ ولی قبلش کتاب اسرار آمیزی را پیدا میکنند که در ...
- 436 روز پيش
- ستایش نوکاریزی
- 2,098 بار بازدید
- 13 نظر