به نام حقمردها-گریه-نمیکنندنیلوفر قنبری(سها)آدم های این دوره و زمانه محبت سرشان نمیشود.تلخ میشویزهر میکنی اوقاتشان راقَدرت را بیشتر میفهمندمحبتِ نابِ قلبِ پاکتان را تقدیم خودتان کنیدنه این آدمهای تلخ پسند.تلخ باشید مثل قهوهنچسب باشید مثل نمکدور باشید مثل ستاره...قسمت اولقوری کوچک را، روی کتری رنگ و رو رفتهی نارنجی گذاشتم و از آشپزخانه خارج شدم، بیرون آمدنم از آشپزخانه همزمان ...
- 1905 روز پيش
- نیلوفر
- 2,693 بار بازدید
- یک نظر
اسم شخصیت ها:دختر:آیناز،آفرینش،آفرین،آواپسر:مهرداد،مبین،ماهان،محمد*خلاصه رمان*چهارتا دختر شیطون که بخاطر اتفاق و دوستی اشتباهشون با چهارتا پسر عوض میشن و اون دختر های شیطون سرد و مغرور مشین اما بعضی اوقات شیطنت هم میکنند وقتی پانزده سالشون که بود با چهارتا پسر دوست میشن و عاشقشون میشند اما اون پسر ها دختر ها رو ترک میکنند تا اینکه یک روز این چهارتا ...
- 1916 روز پيش
- مهلا.ب
- 5,246 بار بازدید
- 2 نظر
- میدونی؟ وقتی حست میکنم خیلی میترسم خیلی، مثلاً اینکه نکنه به خاطر اینکه من مادرتم پشیمون باشی یا بهم اعتراض کنی چرا به دنیا آوردمت. نمیدونی چقدر فکر اینکه بغلت کنم، منو سر وجد میاره، به تو که فکر میکنم تمام غصه هامو یادم میره. میگفتن مادر شدن شیرین ترین حس دنیاست، راست گفتن حتی از عسل شیرین تر! ...
- 1927 روز پيش
- رها تمیمی
- 2,464 بار بازدید
- یک نظر
خلاصه:هستی قصهی ما یه دختره مثل دخترای دیگه نه خیلی پولداره، نه خیلی خوشگل یه دختر معمولی و عادی این جامعه.یه مادر داره مثل برگ درخت،دو تا برادر مثل رودخونه.روزای خوب داره شاید روزای بَدِش یه کم بیشتر باشه.عاشق میشه، پسری به اسم اردلان زیبا و مهربون.اما واقعاً عاشقشه؟ اردلان نیمهی گمشدهشه؟دنیا قفسه وقتی کسی که میخوایش، همه چیزش برعکسه.دوستی ...
- 1927 روز پيش
- رها تمیمی
- 3,856 بار بازدید
- یک نظر
پارت_اولخسته تر از همیشه به سمت گل فروشی رفتم.کیفم را روی شانه ام جا بجا کردم، بلکه وزن سنگینش را تحمل کنم راهی نمانده بود، فقط یک چهارراه دیگر باید میرفتم.با آن کتانی های کُهنه و زهوار در رفتهام پاهایم اذیت میشد اما چاره ای نداشتم باید تاب میآوردم.با احتیاط به آن سمت خیابان رفتم، کلید را از کیفم بیرون ...
- 1935 روز پيش
- آیسان نیک پی
- 3,558 بار بازدید
- 14 نظر