بنام خدا
وضوی عشق از آب طهورا به نیت زیارت کعبهی عشق گرفتم.
امانت مادرم زهرا را هم چون تاجی از جنس غرور وسربلندی برسر نهادم.
و پابر جادهی دلدادگی به مقصد معشوق گذاشتم.
تا چشمم به دلدستهی عرش خراشش افتاد تعظیمی به عظمت خورشید فروزانش کردم. دست بر سینه نهادم و ذکرعشق سرودم:
– السلام العلیک یا موسی الرضا.
الماسهای وجودم از فراغ و دلتنگی بر روی گونهام چکیدند.
پابر جنّت زمینی نهادم، آهسته و با دیدهی تر به وصال یار شتافتم.
رایحهی بهشتی سرمستم میکرد و حال و هوایم را عرفانی.
دست بر آن میلههای زرگون ضریح کشیدم.
-بگشای درهای بسته را، بگیر دستان تهی را، شفاعت کن در قیامت زواران دیده ترت را، آرام کن قلبهای طوفانی را، به حرمت و کرم ضامن آهو ضمانت کن آخرت مارا.
.
.
.
.ادامه دارد