نام داستان حوالی دیروزنویسنده فاطمه یونسیبی هوا مدام فریاد می زند "امکان نداره"صدایش چهار ستون خانه را می لرزاند.به سمیرا حمله می کند و او را به سمت دیوار هل می دهد و می گوید:_امکان نداره...نه سمیرا بگو که اینا اشتباه کردن...بگو که تو فقط مال منی...د دهن وا کن بگو همه این خوابه. د نامرد اخه چی برات کم ...
- 1943 روز پيش
- فاطمه یونسی
- 2,582 بار بازدید
- ارسال نظر
نام داستان کوتاه: شاید یک خطرنام نویسنده: فاطمه احمدیمردی که راننده ی تاکسی را به قتل می رساند و چه کسی می داند چرا؟!داستانی جذاب با ژانر اجتماعی که هر کسی رو به خودش جذب می کنه!دارای فایلapk و Pdfاین داستان را با کلیک روی لینکهای زیر می توانید دانلود کنید. فرمت apk فرمت pdf
- 1944 روز پيش
- فاطمه اهمدی
- 2,376 بار بازدید
- ارسال نظر
پارت_اولخسته تر از همیشه به سمت گل فروشی رفتم.کیفم را روی شانه ام جا بجا کردم، بلکه وزن سنگینش را تحمل کنم راهی نمانده بود، فقط یک چهارراه دیگر باید میرفتم.با آن کتانی های کُهنه و زهوار در رفتهام پاهایم اذیت میشد اما چاره ای نداشتم باید تاب میآوردم.با احتیاط به آن سمت خیابان رفتم، کلید را از کیفم بیرون ...
- 1946 روز پيش
- آیسان نیک پی
- 3,568 بار بازدید
- 14 نظر
رمان راجب دختری به نام ناهید که پدری مستبد داره و از مادرش جدا شده. پدرش وقتی ناهید بچه بوده، ازدواج کرده و ناهید خواهری به اسم نازگل داره که عاشق پسری به اسم رضا و در سدد ازدواج با عشقش اما ناهید برعکس نازگل هیچ علاقهای به ازدواج و تاهل نداره. در عوض عاشق هنر و دوست داره خارج ...
- 1946 روز پيش
- زهرا باقری
- 3,226 بار بازدید
- یک نظر
بنام خدایی که هرچه داریم از اوست...کمترین آرزویم این است: هرگز با چشمان مهربانت، نامهربانى روزگار را نبینى ناز بانو!تقدیم به بی مانند ترین مادر دنیا...خلاصه رمان:دختری به نام راویس....پسری به نام مرداس....هر دو زلزله و لجباز و مغرور که عاشق رشتشونن.رشتهٔ آشپزی ( هتل داری ) که با دل و جان هم دوسش دارن.بخاطر نبود خوابگاه با یسری شرایط ...
- 2013 روز پيش
- ریحانه اخوان
- 20,409 بار بازدید
- 9 نظر