پاییزپایان عاشقانههاست...پایان قدم زدنهای دونفره، در خیابانهای خلوت، زیر اشکهای آسمان...پایان غم دلانگیز آسمان، پایان بغض سنگینی که تمام جهان را فرا گرفته بود. پاییز اکنون با چشمان عسلی و لباس نارنجی، توشهاش را جمع کرده و راهی سفر است؛ گویی او نیز ناامید از آمدن تو، کاسهی صبرش لبریز شده و جایش را به سرما می دهد.قلب مهربان پاییز ...
برگ قصهی ما، تنها روی درختش مانده بود.با دیدن بازیگوشی برگهای آزاد و رها، دلش پر میزد تا به جمعشان اضافه شود.اما طاقت دل کندن از درختش را نداشت؛ به او قول داده بود که تا آخر کنارش میماند.مدتی گذشت؛ متوجه دلبریهای برگ تنهای درخت کناری شد.چه باید میکرد با دلبریهای برگی که قلبش را برده بود.دلش میخواست با آن ...
- 1362 روز پيش
- لیلا مدرس
- 2,265 بار بازدید
- 2 نظر