| چهارشنبه 26 اردیبهشت 1403 | 05:29

سرزمین رمان

قصر رمانها با اتاق هایی که ژانر های مختلف دارند

آخرین ارسال های انجمن
داستان کوتاه شهد شیرین نویسنده مصطفی ارشد

شهد شیرینبه اطرافم سر می‌چرخاندم و به دنبال سوژه‌ی جدیدی برای عکس گرفتن بودم تا بهانه‌ی‌ تازه‌ای برای غرولندهای خسروی درست نکنم.ناگهان میان آن همه ازدحام و هیاهوی بچه‌ها، در آن‌طرف خیابانِ لادن، داخلِ پارک، واکنش جالب یک پسربچه با موهای فرفری، من را به خنده وادار کرد. خنده‌ای که یک بخش از گذشته‌ی شیرین کودکی‌ام را به یاد آورد.پسربچه ...

  • 1290 روز پيش
  • مصطفی ارشد
  • 1,787 بار بازدید
  • یک نظر
داستان کوتاه مهمان کوچک امام حسین نویسنده مصطفی ارشد

مهمانِ کوچک امام حسیننویسنده: مصطفی ارشدیادمه وقتی نه ساله بودم، با موهای فرفری و جثه‌ی نحیفم، از وسط آدم‌بزرگ‌ها به زور خودم رو به جلوی صف، کنار خیابان می‌رسوندم تا که دسته‌های عزاداری امام حسین را ببینم.آخه می‌دونید! علاقه‌ی زیادی داشتم که با لباس مشکی‌ و زنجیر کوچیکم در اول صفِ هیئت باشم.ولی خُب! متاسفانه به خاطر همون جثه‌ی کوچیک ...

  • 1291 روز پيش
  • مصطفی ارشد
  • 2,002 بار بازدید
  • 3 نظر
داستان کوتاه گل های به یغما رفته نویسنده مصطفی ارشد

داستان کوتاه : گل‌های به یغما رفتهنویسنده: مصطفی ارشداسم من دریاست. پاییز امسال که برگ‌ها رنگی شود و دانه دانه خودشان را به تنِ لخت خیابان بسپارند، تازه سنِ من دو رقمی می‌شود و به قول پدربزرگم برای خودم خانمی می‌شوم؛ می‌توانم دیگر چایی درست کنم و صبحانه آماده کنم و از همه مهم‌تر اینکه قدِ من به اندازه‌ی کابینت‌های ...

  • 1296 روز پيش
  • مصطفی ارشد
  • 2,005 بار بازدید
  • 2 نظر
داستان کوتاه خورشید زندگی خودت باش نویسنده لیلا مدرس

خورشید زندگی خودت باش.نویسنده: لیلا مدرساز خوشحالی، سر از پا نمی‌شناخت. بالاخره بعد از کلی درمان، دکتر به او اجازه‌ی بارداری داده بود و این مطلوب‌ترین اتفاق ممکن، طی این چند ماه اخیر بود. برای گفتن این خبر به مسعود، می‌بایست تا شب منتظرش می‌ماند.‌ باید هر چه زودتر او را هم در خوشحالی خود سهیم می‌کرد؛ با یک برنامه‌ریزی ...

  • 1302 روز پيش
  • لیلا مدرس
  • 2,376 بار بازدید
  • 5 نظر
داستان کوتاه پرواز تلخ هفتصد و پنجاه و دو نویسنده ستایش نوکاریزی

نام داستان: پرواز تلخ هفتصد و پنجاه و دو!نام نویسنده: ستایش نوکاریزی- حس بدی به رفتنت دارم آیدا!آیدا لبخندی به نگرانی‌های همسرش زد.- عزیزم نمی‌خوام برم بمیرم که... یک سفرِ چند روزس که برم مامان رو ببینم، باز برمی‌گردم.امیر با نگرانی به صورت زیبای همسرش نگاه کرد؛ حس بدی به رفتنش داشت؛ حسی که وادارش می‌کرد او را از فرودگاه ...

  • 1303 روز پيش
  • ستایش نوکاریزی
  • 2,380 بار بازدید
  • 12 نظر
درباره سایت
سرزمین رمان
سلامی به لطافت گل ها و نرمی شب بوهاخوش آمدی عرض میکنم خدمت تمامی همکاران عزیز و خوانندگان و بازدیدکنندگان گرامی.سرزمین رمان همونطور که از اسمش پیداست، قصری داره که داخلش پر از رمان های جور و واجور و گوناگونِ…داخل هر اتاق رمانی با ژانر متفاوت قرار داره و این قصر اونقدری بزرگ هست که هرچیزی بخوایید درونش پیدا میشه…تولد این قصر درون سرزمین رمان در تاریخ۱۳۹۷/۵/۹ رخ داد و خوش یومی و خوش قدمی قصرمون رو مدیون نویسندگان و همکاران گرامی هستیم که با رمانهاشون مارو سرافراز میکنند.حالا من از شما بازدیدکنندگان و خوانندگان و طرفداران عزیز دعوت میکنم تا باهم از تک تک اتاقهای این قصر دیدن کنیم و قصه ای از هزار قصه های این سرزمین رو بشنویم….
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • مرضیه باقری دهبالاییسلام دوست عزیز، لطفاً در ایتا با این آدرس‌ها ارتباط برقرار کنید تا جلد پنجم در ا...
  • مرضیه باقری دهبالاییسلام M عزیز. جلد پنجمش نوشته شده، اما فقط توی آدرس شخصی بنده توی کانالم می‌تونید...
  • Mسلام نویسنده عزیز ببخشید جلد پنجمش تموم شده اگر شده لطفا مثل جلد های قبلش لینک د...
  • مرضیه باقری دهبالاییسلام عزیزم. مرسی از تعریف و تمجیدتون. آدرس بنده رو توی فایل کتاب پیدا کنید و برا...
  • الناز ازمودهوایییی مرسی بابت رمانتون خیلی عالیه لطفا جلد بعدیش هم بسازید من کا عاشقش شدم🥰🥰🙂...
  • مرضیه باقری دهبالایی😐😑...
برای ارتباط با مدیر سایت و انجمن با آیدی تلگرام @sarzaminromanSupportدر ارتباط باشید با تشکر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سرزمین رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.