مقدمه♡بنام آفریدگار عشقآزارم میدهیبه عمد یا غیر عمد خدا میداند...امامن انقدرشکسته ام که هیچ نمیگویم...حتی دیگررنجیدن هم از یادم رفته است...اشک میریزمسکوت می کنمو تو؟همچنان ادامه میدهینفرینت هم نمی کنمدل شکسته ها نفرین هم بکنند گیرانیستنفرین ته دل میخواهدکه دل شکسته همدیگر سرو ته نداردپارت1چشم های آبی اش، تنها چیزی بود که بعداز شش سال یادش مانده بود.صدای درآمدوپشت بندش ...
- 1845 روز پيش
- هانیه
- 8,201 بار بازدید
- 8 نظر
به نام خالق عشق ؛با دستانی لرزان شروع به نوشتن می کنم ؛آسمان شب ... لباس مشکی بر تن کرده و دگمه های به رنگ سفید که اسمشون ستاره است در آن خودنمایی می کنه ،اشکم راه خودش رو روی گونه ام پیدا می کند ،موهای مزاحمم را پشت گوشم می زنم و ادامه می دهم ؛خیره به ماه و ...
- 1846 روز پيش
- فاطمه عرب ساق آبادی
- 3,338 بار بازدید
- ارسال نظر
چشمهایت را روی التماس هایم می بندی
- 1850 روز پيش
- نسیم کاکه باوه
- 22,247 بار بازدید
- 39 نظر
خلاصه:نورا دختری است که بخاطر خیانت وحشتناک مادرش،تمام عمرش را در عمارت پدرش زندانی بوده.شخصیت اصلی سایه است،دختری با خانواده معمولی و زندگی ساده.سایه یک دکتر موفق است و هیچ مشکلی در زندگیش ندارد تا اینکه روزی نورا از عمارت اردلان(پدر نورا)فرار میکند.نورا و سایه با همدیگه برخورد میکنند و هردو از شباهت حیرت انگیز یکدیگر بهم، تعجب میکنند.این دو ...
- 1869 روز پيش
- نیلوفر انصارا
- 4,321 بار بازدید
- 2 نظر
اسم شخصیت ها:دختر:آیناز،آفرینش،آفرین،آواپسر:مهرداد،مبین،ماهان،محمد*خلاصه رمان*چهارتا دختر شیطون که بخاطر اتفاق و دوستی اشتباهشون با چهارتا پسر عوض میشن و اون دختر های شیطون سرد و مغرور مشین اما بعضی اوقات شیطنت هم میکنند وقتی پانزده سالشون که بود با چهارتا پسر دوست میشن و عاشقشون میشند اما اون پسر ها دختر ها رو ترک میکنند تا اینکه یک روز این چهارتا ...
- 1914 روز پيش
- مهلا.ب
- 5,241 بار بازدید
- 2 نظر