به نام او...من دخترک ساده دلی بودم بیگانه با عشق ...من محبت را با تو آموختم.من با تو عاشق شدم.با تو پروانگی کردم.من با تو بانو شدم و پر شدم از ظرافت های زنانه.تو...!تویی که لبخند بودی بر زندگی خشکی زده ام.تویی که مظهر صداقت بودی.من با تو عاشقی کردم.در کنارت بزرگ شده ام و پرو بال گرفته ام.با تو ...
- 1845 روز پيش
- نجلا
- 68,823 بار بازدید
- 26 نظر
مقدمه♡بنام آفریدگار عشقآزارم میدهیبه عمد یا غیر عمد خدا میداند...امامن انقدرشکسته ام که هیچ نمیگویم...حتی دیگررنجیدن هم از یادم رفته است...اشک میریزمسکوت می کنمو تو؟همچنان ادامه میدهینفرینت هم نمی کنمدل شکسته ها نفرین هم بکنند گیرانیستنفرین ته دل میخواهدکه دل شکسته همدیگر سرو ته نداردپارت1چشم های آبی اش، تنها چیزی بود که بعداز شش سال یادش مانده بود.صدای درآمدوپشت بندش ...
- 1849 روز پيش
- هانیه
- 8,214 بار بازدید
- 8 نظر
چشمهایت را روی التماس هایم می بندی
- 1854 روز پيش
- نسیم کاکه باوه
- 22,261 بار بازدید
- 39 نظر
صدای زنگ موبایلم با استیصال چشم هایم را نیمه باز کردم وبدون انکه به شماره نگاهی بیاندازم خواب آلود جواب دادم: بله!! !؟-سLم خانم خانما ساعت خواب .باشنیدن صدای اهورا هراسان پتو را کنار زدم و با یک حرکت از تخت برخواستموای اهورا ساعت چنده؟-با لحنی که خنده در آن موج میزد گفت:ساعت پنج و نیم.مشغول پوشیدن فرم مدرسه امبودم ...
- 2007 روز پيش
- ارزو توكلي
- 32,869 بار بازدید
- 40 نظر