دلنوشتهی آرازی در آپارتمان، دلنوشتهای با چاشنی حسرت، صیقل روح و نوازش گوش.دلنوشتهی آرازی در آپارتمان... آخ که ای کاش یه چند دههای پیشتر دیده به جهان میگشودم؛ مثلا یک قرن پیش...ما را در اینستا گرام دنبال کنید.ما را در اینستا گرام دنبال کنید.نمیدانم؛ اما دلم در این زمان نیست، گوشهایم تشنهی شنیدن است، شنیدن قصههای شب رادیوی تعمیرشدهی پدربزرگ ...
پاییزپایان عاشقانههاست...پایان قدم زدنهای دونفره، در خیابانهای خلوت، زیر اشکهای آسمان...پایان غم دلانگیز آسمان، پایان بغض سنگینی که تمام جهان را فرا گرفته بود. پاییز اکنون با چشمان عسلی و لباس نارنجی، توشهاش را جمع کرده و راهی سفر است؛ گویی او نیز ناامید از آمدن تو، کاسهی صبرش لبریز شده و جایش را به سرما می دهد.قلب مهربان پاییز ...