دخترک در آینه به صورتش خیره شد، بی صدا اشک می ریخت و شروع کرد به ارام خواندن شعری که مادرش هر روز صبح همراه با شانه کردن موهای طلاییش برایش می خواند،- دختر مو طلایی،پرنسسِ، کجایی!...چشات مثال آهولپ هات مثال هلولبات گل انارهاگه بفهمه شاهزادهمیاد با اسب سفیدشدخترمو میبرهبه قصر آرزوهاشخوش و خرم می خندنبا غصه ها می جنگن...خشمگین ...
- 1140 روز پيش
- نسیم کاکه باوه
- 1,530 بار بازدید
- ارسال نظر