دخترک در آینه به صورتش خیره شد، بی صدا اشک می ریخت و شروع کرد به ارام خواندن شعری که مادرش هر روز صبح همراه با شانه کردن موهای طلاییش برایش می خواند،- دختر مو طلایی،پرنسسِ، کجایی!...چشات مثال آهولپ هات مثال هلولبات گل انارهاگه بفهمه شاهزادهمیاد با اسب سفیدشدخترمو میبرهبه قصر آرزوهاشخوش و خرم می خندنبا غصه ها می جنگن...خشمگین ...
- 801 روز پيش
- نسیم کاکه باوه
- 864 بار بازدید
- ارسال نظر
چشمهایت را روی التماس هایم می بندی
- 1172 روز پيش
- نسیم کاکه باوه
- 18,699 بار بازدید
- 39 نظر