پنجرهی چوبیپنجره چوبی را باز کردم و از صدای جیر جیر کردنش لبخند عمیقی میهمان لبهایم شد.آرام کنار پنجره جا خوش کردم و گیسوانم را به باد، دستانم را به باران و چشمهایم را به حیاط دوختم تا تمام لحظات این خانه را ازبر کنم که در روز مبادا آرامشم را به حال و هوای پنجرهی چوبی و دیوار های ...
- 1039 روز پيش
- ریحانه
- 2,065 بار بازدید
- یک نظر
مهمان دوست دارممهمان قلب من، آن روز به تو گفته بودم.یادت هست؟گفتم که "مهمان دوست دارم و تو هم مهمان منی".گفتی:- مهمان میآید و بالاخره میرود. دوست داشتن مهمان، دو روز است، چه فایده؟نگاهت کردم و با لبخند گفتم:- هر مهمانی نمیرود.آن روز نفهمیدی چه گفتم. رفتی و نفهمیدی که مهمان قلبم شدی.دوباره باز آمدی و گفتی:- باز هم مهمان ...
- 1039 روز پيش
- لیلا مدرس
- 1,953 بار بازدید
- ارسال نظر
هوای صمیمیتچه زمستان سرد و تاریکی است، حال و هوایمان عجیب تنگ است.شال زیتونی رنگی از جنس صمیمیت رنگها به روی پیچ و تاب پریشان موهایم میکشم، طرهای به روی پیشانی میاندازم، ماتیک گلگونی از جنس قهقهههای سرخوش را بر روی لبانم مهر میکنم و از خانه بیرون میزنم.آری گاهی لازم است، سفر کنی به خیالاتت تا شاید مرحمی باشد ...
- 1057 روز پيش
- ریحانه
- 1,985 بار بازدید
- 6 نظر