| جمعه 31 فروردین 1403 | 23:37
سرزمین رمان
قصر رمانها با اتاق هایی که ژانر های مختلف دارند
دلنوشته پاییز زندگی درخت هایمان شدیم. نویسنده لیلا مدرس

برگ قصه‌ی ما، تنها روی درختش مانده بود.با دیدن بازیگوشی برگ‌های آزاد و رها، دلش پر می‌زد تا به جمعشان اضافه شود.اما طاقت دل کندن از درختش را نداشت؛ به او قول داده بود که تا آخر کنارش می‌ماند.مدتی گذشت؛ متوجه دلبری‌های برگ تنهای درخت کناری شد.چه باید می‌کرد با دلبری‌های برگی که قلبش را برده بود.دلش می‌خواست با آن ...

  • 1346 روز پيش
  • لیلا مدرس
  • 2,259 بار بازدید
  • 2 نظر
داستان کوتاه پشت عینک آفتابی نویسنده ستایش نوکاریزی

نام داستان: پشت عینک آفتابینام نویسنده: ستایش نوکاریزیپسرک به همراه مادرش، سوار قطار شدند. باز یک روز تکراری دیگر برای پسرک رقم می‌خورد. روی صندلی همیشگی نشست و به بیرون خیره شد. مادرش با دیدن دوست و همکارش، به پسرک گفت:- پسرم، من یه چند دقیقه می‌رم پیش خاله فاطمه، برمی‌گردم.پسرک سری به نشانه‌ی تایید تکان داد و باز غرق ...

  • 1348 روز پيش
  • ستایش نوکاریزی
  • 2,203 بار بازدید
  • ارسال نظر
داستان کوتاه وقتی آبها از آسیاب افتاد. نویسنده مرضیه باقری ده بالایی

« وقتی آب‌ها از آسیاب افتاد».آن روز یکی از روزهای پرمشغله بهاریش بود. صبح اول وقت گزارش یک قتل به دستش رسیده بود و باید می‌رفت تا در محل حضور پیدا کند. او و دستیارش، همراه با قاضی ویژه قتل عمد، به سمت جاده روستایی حرکت کردند.باز هم باید پرده از راز یک قتل بر می‌داشت.مسیر کمی طولانی بود، اما ...

  • 1348 روز پيش
  • مرضیه باقری دهبالایی
  • 2,103 بار بازدید
  • ارسال نظر

ببین، چگونه بر تخت روزگار نشسته ای؟و مطمئن باش،پروردگارت هرگز تو را رها نمی‌کند.و به تو، پشت نخواهد کرد.زیرا،کلام مهربان اش، آن‌قدر نوازشگر است،که همه‌ی دردهای تلخ روزگار را از دل و جانت می‌شوید.آن‌گاه که خداوند، سوگند یاد می‌کند به ابتدای روز،وقتی‌که خورشید پرتو افشانی می‌کند،و سوگند یاد می‌کند به شب، هنگامی‌کهجهان آرام می‌گیرد،و می‌گوید که من، تو را رها ...

  • 1356 روز پيش
  • مرضیه باقری دهبالایی
  • 1,874 بار بازدید
  • ارسال نظر
داستان کوتاه شیدایی برباد رفته. نویسنده لیلا مدرس

موهای پریشانم را شانه زدم؛ آرایش ملایمی روی صورت بی‌روح خود، نشاندم؛باور نمی‌کردم، تمام اتفاقاتی را که برایم رخ داده بود؛ باور نمی‌کردم عشقی که چندین سال همراه من بوده، الان به پوچی ختم شده باشد.دلخور بودم از زمین و زمان، از تک تک کسانی که مرا درگیر این عشق کردند.مگر می‌شد این همه سال، تمام شوخی‌ها و لبخند‌هایش، برایم ...

  • 1356 روز پيش
  • لیلا مدرس
  • 1,910 بار بازدید
  • یک نظر
درباره سایت
سرزمین رمان
سلامی به لطافت گل ها و نرمی شب بوهاخوش آمدی عرض میکنم خدمت تمامی همکاران عزیز و خوانندگان و بازدیدکنندگان گرامی.سرزمین رمان همونطور که از اسمش پیداست، قصری داره که داخلش پر از رمان های جور و واجور و گوناگونِ…داخل هر اتاق رمانی با ژانر متفاوت قرار داره و این قصر اونقدری بزرگ هست که هرچیزی بخوایید درونش پیدا میشه…تولد این قصر درون سرزمین رمان در تاریخ۱۳۹۷/۵/۹ رخ داد و خوش یومی و خوش قدمی قصرمون رو مدیون نویسندگان و همکاران گرامی هستیم که با رمانهاشون مارو سرافراز میکنند.حالا من از شما بازدیدکنندگان و خوانندگان و طرفداران عزیز دعوت میکنم تا باهم از تک تک اتاقهای این قصر دیدن کنیم و قصه ای از هزار قصه های این سرزمین رو بشنویم….
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • مرضیه باقری دهبالاییسلام دوست عزیز، لطفاً در ایتا با این آدرس‌ها ارتباط برقرار کنید تا جلد پنجم در ا...
  • مرضیه باقری دهبالاییسلام M عزیز. جلد پنجمش نوشته شده، اما فقط توی آدرس شخصی بنده توی کانالم می‌تونید...
  • Mسلام نویسنده عزیز ببخشید جلد پنجمش تموم شده اگر شده لطفا مثل جلد های قبلش لینک د...
  • مرضیه باقری دهبالاییسلام عزیزم. مرسی از تعریف و تمجیدتون. آدرس بنده رو توی فایل کتاب پیدا کنید و برا...
  • الناز ازمودهوایییی مرسی بابت رمانتون خیلی عالیه لطفا جلد بعدیش هم بسازید من کا عاشقش شدم🥰🥰🙂...
  • مرضیه باقری دهبالایی😐😑...
برای ارتباط با مدیر سایت و انجمن با آیدی تلگرام @sarzaminromanSupportدر ارتباط باشید با تشکر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سرزمین رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.