- 1384 روز پيش
- ستایش نوکاریزی
- 3,094 بار بازدید
- 6 نظر
دخترک، با تمام وجود فریاد میزد:- به خدا من کاری نکردم. بسه، توروخدا بسه.اما انگار کسی صدایش را نمیشنید. خواهر و مادر همسرش، رهایش نمیکردند. عصبانی بودند و کتک خوردن ملیکا را، حقش میدانستند.همسایههای دلرحم، با دیدن صحنههای دلخراش کتک خوردن دخترک، خبر را به گوش مادرش، رسانده بودند.مادر، هراسان خود را به آنها رسانده بود. فاصلهی خانهی فاطمه خانم، ...
- 1394 روز پيش
- لیلا مدرس
- 2,665 بار بازدید
- 13 نظر
حوالی نیمه شب با پریزاد از تالار خارج شدیم، دیروقت بود اما ساعت دقیق را نمیدانستم.شب پرماجرا و خاطره انگیزی بود.از همان سرشب دهانمان تا بناگوشمان باز بود و با بچهها، دورهمی را خوش گذرانده بودیم. خستگی تمام بدنم را احاطه کرده بود؛ زیر لب زمزمه میکردم به قول مامان تا باشه از این خستگی ها که یادآوریاش فقط خنده ...
- 1398 روز پيش
- زینب قشقایی
- 2,083 بار بازدید
- ارسال نظر
"به نام خدای بخشنده و مهربان"اسم رمان: "کژال منی"با کمال احترام نویسنده: "مهسا جی.آی"دنیای آدم ها پر اسراره، چیزهایی که اگه گفته نشن در گذشته دفن می شن درست مثل سرمای استخوان سوز تمام عقایدت رو منجمد می کنن.تاریکی نه، بلکه خود انسان ها دشمن خودشونن اون هایی که برای قدرت زندگی هزاران نفر رو سمت تاریکی می کشونن... قلب ...
- 1399 روز پيش
- مهسا
- 19,289 بار بازدید
- 21 نظر