| پنجشنبه 6 اردیبهشت 1403 | 13:57
سرزمین رمان
قصر رمانها با اتاق هایی که ژانر های مختلف دارند
  • پارت ششم
    بابا خلاف می کنه.بابا دست بزن پپدا کرده بود یکسره تا مامان حرف میزد کتکش میزد
    دیگه کم کم واسه بابا طبیعی شدو آشکارا جلوی روی خودمون دخترارو میاورد مث همین الان همین کارارو می کرد
    دیگه مامان کم آورده بود یکسره منو بغل می کرد و گریه میکرد یه روز که همینجوری مث هرروز توبغلش بودم و سرم روی قلبش بود فهمیدم که یهو قلبش نمیزنه
    با ترس سرمو بلند کردم که دیدم مامان چشماش بستس
    با گریه صداش می زدم ولی اهمیت نمی داد
    دستاش یخ یخ شده بود
    یهو آرش اومد سریع رفتم سمتشو باگریه گفتم که مامان چشماش باز نمی کنه
    آرشم ترسیده بود سریع زنگ زد به اورژانس و به بابا هم خبر داد
    بیمارستان که رفتیم دکتر گفت سکته کرده و خیلی دیر آوردیمش چون دیگه از دست رفت
    من فقط جیغ می زدم و گریه میکردم
    آرش گریه می کرد و سعی داشت منو آرومم کنه
    بابا هم که خشک شده به یک نقطه خیره شده بود
    دیدم اشکی که از گوشه ی چشمش افتادو سریع پس زد
    اون روزها واسه من خیلی سخت گذشت بابا رفتارش سرد شده بود با منم حتی سرد بود
    حالا که به اینجا رسیدم بازم بعضی وقتا میشینم همون جایی که آخرین بار مامان بغلم کرده بود و گریه می کنم دلم واقعا واسش تنگ شده
    حتی دیدم که آرشم بعضی مواقع اشک می ریزه چون واقعا مامانو دوست داشت و مامان صداش میزد.
    دستم به صورتم کشیدم که فهمیدم خیس از اشکه خدایا من چقدر گریه کردم
    سردرد شدید گرفته بودم
    به لاله گفتم واسم قرص بیاره
    قرص که خوردم یکم بهتر شدم

    پارت هفتم
    خیلی دلم می خواد خانواده ی مامان و بابا رو ببینم ،اون بیچاره ها که هنوز خبر ندارن دخترشون فوت شده . با اینکه چندین ساله خبری از مامان ندارن ولی خب به نظرم بازم واسه ی مادر و پدر خیلی سخته که خبر مرگ دخترشونو بشنون.
    انقدر فکر کردم که نفهمیدم کی شب شده، واقعا حوصلم توی این خونه سر میره چون حتی گوشی هم اجازه ندارم داشته باشم ،
    از جام بلند شدم و رفتم سمت اتاق دخترا ،
    وارد که شدم مریم و هستی خواب بودن ولی صبا بیدار بود و باز داشت گریه می کرد،
    نمیدونم چرا یک حس خاصی نسبت به این دختر داشتم که به مریم هستی نداشتم.
    سرش رو بلند کرد و بهم خیره شد
    -سلام
    -س..سلام
    -چرا انقدر خودت رو عذاب می دی؟
    -تو اگه جای من بودی چیکار می کردی؟
    -نمی دونم
    ساکت شد که یهو گفتم
    -کدوم یکی از پسرا مخ تورو زد؟
    با تعجب نگام کرد و گفت
    -مگه چندتان؟
    -سه چهارتا
    -خدا لعنتشون کنه
    منم حرفشو تایید کردم ولی دوس نداشتم واسه آرش اتفاقی بیوفته هرچی باشه از بچگی باهم بودیم تقریبا
    -آرش بود اسمش
    -چطوری گولت زد؟اصلا چطور باهم دوست شدین؟
    -مفصله حوصله داری واست توضیح بدم؟
    -آره عزیزم بگو
    آهی کشید و شروع کرد به حرف زدن

    قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25بعد

    چه امتیازی میدید به این پست

    میانگین امتیازات ۴ از ۵
    از مجموع ۱۳ رای
    • اشتراک گذاری
    • 1731 روز پيش
    • ستایش
    • 44,512 بار بازدید
    • 2 نظر
    لینک کوتاه مطلب:
    نظرات
    • نگار
      18 مهر 1398 | 09:58

      زیبابود

    • نگار
      8 آبان 1398 | 12:51

      خیلییییییییییی قشنگه
      😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍

    نام (الزامی)

    ایمیل (الزامی)

    وبسایت

    معادله امنیتی رو بنویس تا بدونم ربات نیستی *-- بارگیری کد امنیتی --

    درباره سایت
    سرزمین رمان
    سلامی به لطافت گل ها و نرمی شب بوهاخوش آمدی عرض میکنم خدمت تمامی همکاران عزیز و خوانندگان و بازدیدکنندگان گرامی.سرزمین رمان همونطور که از اسمش پیداست، قصری داره که داخلش پر از رمان های جور و واجور و گوناگونِ…داخل هر اتاق رمانی با ژانر متفاوت قرار داره و این قصر اونقدری بزرگ هست که هرچیزی بخوایید درونش پیدا میشه…تولد این قصر درون سرزمین رمان در تاریخ۱۳۹۷/۵/۹ رخ داد و خوش یومی و خوش قدمی قصرمون رو مدیون نویسندگان و همکاران گرامی هستیم که با رمانهاشون مارو سرافراز میکنند.حالا من از شما بازدیدکنندگان و خوانندگان و طرفداران عزیز دعوت میکنم تا باهم از تک تک اتاقهای این قصر دیدن کنیم و قصه ای از هزار قصه های این سرزمین رو بشنویم….
    آرشیو مطالب
    آخرین نظرات
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام دوست عزیز، لطفاً در ایتا با این آدرس‌ها ارتباط برقرار کنید تا جلد پنجم در ا...
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام M عزیز. جلد پنجمش نوشته شده، اما فقط توی آدرس شخصی بنده توی کانالم می‌تونید...
    • Mسلام نویسنده عزیز ببخشید جلد پنجمش تموم شده اگر شده لطفا مثل جلد های قبلش لینک د...
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام عزیزم. مرسی از تعریف و تمجیدتون. آدرس بنده رو توی فایل کتاب پیدا کنید و برا...
    • الناز ازمودهوایییی مرسی بابت رمانتون خیلی عالیه لطفا جلد بعدیش هم بسازید من کا عاشقش شدم🥰🥰🙂...
    • مرضیه باقری دهبالایی😐😑...
    برای ارتباط با مدیر سایت و انجمن با آیدی تلگرام @sarzaminromanSupportدر ارتباط باشید با تشکر
    کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سرزمین رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
    طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.