یهو دیدم یکی پرید بغلم…بعله پرستو خانم بود. چون پرستو خل هم تو همین دانشگاه قبول شده بود.
ـ خر بیشور از وقتی که شوهر کردی منو تحویل نمیگیری ها
پشت چشمی نازک کردم و گفتم:
ـ عزیزم من با مجرد ها حرف نمیزنم
نیشگون ریزی از بازوم گرفت که گفت:
ـ تو غلط میکنی بیشور پشه
ـ وایی پرستو جون تو هنوز خونه موندی؟ میخوایی بترشی بمونی دست خاله؟
ـ دریااااا
ـ مرض..کوفت
ـ به جونت
ـ به سوراخات
ـ هیی دریا بدو کلاسمون دیر شد
ـ باشه بدو
بعدم باهم به سمت کلاسمون فرار کردیم.
تو سالن دانشگاه بودم و داشتم میدویدم که یهو خوردم به یکی و افتادم رو زمین….
از روی زمین بلند شدم و با عصبانیت گفتم:
ـ آهایی یابو مگه کوری؟
یه پسر چشم سبز به رگه های از عسلی به چشمام نگاه کرد.
چشماش خیلی آشنا بود. خیلی…چشماش نه بلکه خودش و قیافش برام آشنا بود.
چند دقیقه ای بود که به چشم های هم نگاه میکردیم که پرستو نیشگونی گرفت که به خودم اومدم و اخمی کردم و گفتم:
ـ اهای هرکول با توام ها
ـ خانوم محترم درست حرف بزنید مگه ادب ندارید؟
ـ همینیه که هست
ـ شما دانشجو سال اول پرستاری هستید؟
ـ آره چطور مگه؟
نیشخندی زد و گفت:
ـ بهتره برید که استادتون سر کلاس خانوم
هین بلندی کشیدم و به سمت کلاس دویدم. و وارد کلاس شدم.
با وارد شدنمون به کلاس همه سرها چرخید سمت ما دوتا…! وا پس استادمون کو؟!
به سمت دوتا صندلی رفتیم و نشستیم که همون پسر چشم سبز وارد کلاس شد.
و به سمت میز استادمون رفت. و روی صندلی نشست.
وا اینکه استاد نیست! از روی صندلی بلند شدم و به سمت همون پسره رفتم و گفتم:
ـ پاشو برو از کلاسمون بیرون
با تعجب ابروهاش رو بالا داد و گفت:
ـ اونوقت چرا؟
ـ چون الان قراره استادمون بیاد اینجا هم جای استادمون نه جای یک پسر خودشیفته و مغرور
تک خنده ای کرد و گفت:
ـ و اگه از کلاس بیرون نرم؟
از میز بالا رفتم و روی میز به طرف بچه ها نشستم.
همه بچه ها تعجب کرده بودند مخصوصا پرستو که رنگش پریده بود.
عزیزان لطفا نظراتتون رو بهم بگید خوشحال میشم و انگیزه تازه ای برای ادامه رمان می یابم😍 ممنونم از وقتی که برای خوندن رمان صرف میکنید💋
قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65
رمان خوبی هست قلمش هم خوبه اما برا من که از کلاس سوم رمان میخوندم یکم قلمش ضعیفه مثل رمان الماس آب و آتش هم کم بود هم آدم نمیتونست درک کنه .چند تا رمان صحنه دار هم خواندم اگه جاهای صحنه دارش رو بردارم عالیه چون قلمشون بسیار عالیه .مثلا رمان های رویا رستمی میتونست صحنه دارش کنه اما نکرد چون همه رمان هاشو با عشق برا همسرش مینویسه انشاالله که پای هم پیر بشن و فسقلیشون همیشه سرشار از موفقیت و شادکامی باشه و زیر سایه پدر و مادرش بزرگ بشه. من کل رمان های رویا رستمی رو خوندم فقط سه تاشون مونده که فعلا میخوام خریداریش کنم .من رمان های بیشتر سنم میخونم اما رمان صحنه دار نمیخونم فقط دو تا رمان صحنه دار خوندم که اسم یکیش .دلبر کوچک من بود چون من اعتقاد دارم که هیچ پسری کامل نیست پس چشامون رو درویش میکنیم و پسرا رو نیبینیم که بعدا فردا روز نشه جلو دل بی صاحب رو بگیری .از من به شما نصیحت . رل زدن با پسرا فقط خودتو کوچیک میکنی چون پسره بی همه چیز میاد با خودش میگه چقدر زود بهم اعتماد کرد حالا یه بلایی سرش میارم یا دخترونگیش رو ازش میگیرم .من دارم به تمامی پسرا میگم کاری هم ندارم که خودم هم داداش دارم .من جایی که زندگی میکنم همه منو میشناسن فقط میرم مدرسه و کلاس بعضی از مواقع هم با پسر داداشم میرم مغازه یا پیاده روی .گوشیم هم رمز نداره چون همه اگه رمز داشته باشه رمزشو بلدن .چون نیازی نیست که قاییم کنم . همینطوری که من جلو این قلب بی صاحب رو گرفتم شما هم میتونید ببینید .من تمام این سیزده سال نه عاشق شدم نه دیوونه کسی شدم چون خودم نخواستم .امیدوارم که شما هم جلو دل بی صاحب رو بگیرید و اون رمان های صحنه داری که میخونید رو بخونید و بلکه با همسرتون تجربه کنید . بیخشید که وقتتون رو گرفتم .اسما هستم سیزده ساله .بدرود.راستی من کوچیک هستم حرفای بزرگانه میزنم اما بزرگی به سن نیست بلکه به عقل هست
سلام منم اسمام سیزده سالمه با حرفات موافقم
وا مگه میشه که نصفه نیمه تموم بشه .خانوم نویسنده لدفا ادامشو هرچه زود تر بنویسید آخه من حوصلم سر میره اگه هم حوصلم سر بره میرم یه نویسنده دیگه انتخاب میکنم و همه رمان هاش رو میخونم حتی اگه باید خریداری کنی فعلا من برم به کلاسم برسم که معلممون اسکلمون کرده .اما حتما ادامه رو هرچه زود تر بنویس اگه بهت علاقه مند شدم . مطمئنا میام جایی که زندگی میکنی زندگی نامه ات رو پیدا میکنم .چون وقتی هجده سالم شد میخوام برم جایی که رویا رستمی زندگی میکنه چون عاشقشم البته مبارک صاحبش .من فقط به چشم یه خواهر عاشقشما البته که دخترم هستم اصلا به همسرش بر نخوره من عشق کسی رو نمیدوزدم .حتی اگه دوستم عاشق عشقم شده باشه با عشقم کات میکنم فعلا بای که منفی نازدار رو نگرفتم
بقیشوووو میزارم😍
سلامممممم
واییییییی عالی بود لطفا بقیه و زود بذار
تو رو خدااااااااااا
عالیییییییییی بود یعنی هر چی بگم کم گفتم
فقط موشه یکم طولانی تر بدی^^
ممنونت میشم
لطفا زودتر بزار عزیزم دوست داشتم رمانتو و در ضمن اگه طولانی تر بکنی خیلی بهتره
و اینکه لطفا اگه از نظر شهاب مینویسی بنویس شهاب: چون آدم قاطی میکنه
موفق باشی عالیه خیلی رمانتیک خوبه
لطفا زودتر بزار عزیزم دوست داشتم رمانتو و در ضمن اگه طولانی تر بکنی خیلی بهتره
و اینکه لطفا اگه از نظر شهاب مینویسی بنویس شهاب: چون آدم قاطی میکنه
موفق باشی عالیه خیلی رمانتیک خوبه
واقعا عالی بود عزیزم زودتر بقیشو بزار ما منتظریم
لطفا زودتر بزار
منم با شما هم سنم و اینکه دقیقا با نظر شما موافقم 👌👌من یه چهار سالی هست رمان میخونم اما همه رمان های یه نویسنده رو دنبال نمیکنم .اگه میشه چند تا رمان خوب به من معرفی کن که خودتم خوشت اومده و خوندی مرسی♥️
کی میزاری عزیزم من منتظرم
سلام
عذر میخوام ادامه رمان پارا گذاری نمیشه؟؟؟؟؟؟؟
ادامه بده
سلام…من نویسندم..عزیزان انشالله بعد از سال ۱۴۰۲ مینویسم و کتابش میکنم دوستان الان مشغول کنکور …هستم وقت نمیشه شرمنده عزیزان💙
یه ایرادهای کوچیکی داره ولی در کل پسندیدم انشالله که ادامه میدین