حسین جان تو کیستی که جهانی مجنون و شیدای تو اند، کیستی که جن و انس و ملک همه بنده و عبد تو اند، کیستی که اهل زمین و آسمان به مانند پروانه گرد تو میگردند، حسین جان میگویند سفینه ی نجاتی، و چراغ هدایت، مولا جان دنیا به سان دریای طوفان زده ای شده است و دارد یک به یک آدمیان را به کام خود میکشد، گناه، ظلم، دو رویی، دروغ و… به مانند گردابی عظیم دنیا را احاطه کرده است، آقا جان اینجا را دریاب که ما عجیب به یک کشتی نیاز داریم که مارا از قعر دریای گناه بالا بکشد، و چراغی که راه را روشن کند تا ببینیم پستی و بلندی ها را، تا راه را در این آشفته بازار و وان افسای مشکلات پیدا کنیم، مسیر تاریک است و بی راهه بسیار پیدا کردن راه بسی سخت است و دشوار، که هر چه میرویم راه گم میکنیم و به بنبست میخوریم، سرورم لازمه ی رهایی از بی راهه ها و و بنبست هایی که گریبان گیرمان شده است ایمان است و قلب پاک و اقتدا ب شما، و اما ما به حدی در گناه غرق شده ایم که ایمانمان بوی ضخم گناه گرفته است و قلب هایمان سیاه و تاریک شده به حدی که نمیشود با قلبمان راه را جویا بشویم، تنها راهی که میماند برای نجات فقط و فقط اقتدا ب ساحت مقدس شماست که دستمان را بگیری و ما را از اعماق دریای گناه بیرون بکشی و به سمت همان راهی ببری که ما در میان بی راهه ها گم کرده ایم و دائما به بنبست خورده ایم… سیدی جانم ،گوشه چشمی از شما مارا بس است که برسیم به ساحل امنی که آفتاب مهر و عطوفت شما در پهنه ی آسمانش چتر گسترانده و دل و وجود ما را گرم و گرمتر میکند… حسین جانم حواستان ب ما آدمیان خطا کار و گنه کار که ادعایمان گوش فلک را کر کرده است باشد… دستمان را بگیر حسین جانم… ادرکنی یا سیدی…