| پنجشنبه 6 اردیبهشت 1403 | 11:27
سرزمین رمان
قصر رمانها با اتاق هایی که ژانر های مختلف دارند
داستان کوتاه دروازه‌ی مردگان نویسنده سارا حسن زاده
  • خلاصه داستان دروازه مردگان

    صدای کشیده شدن ناخن‌هایش بر روی درختان لرزه به جان آدم می‌انداخت. ناله‌هایش گوش را می‌خراشید و عجز و لابه‌هایش قلب را به درد می‌آورد.

    اینجا دیگر کدام جهنم دره‌ای بود؟

    ترس در تمام وجودش رخنه کرده و از نوک پا تا فرق سرش می‌لرزید؛ ولی باید هر طور شده  آرامشش را حفظ می‌کرد و نفسی عمیق می‌کشید. چشم‌هایش را بست و با تمام توان هوای بیرون را که آمیخته با بوهای تلخ و شیرین بود، به داخل کشید و سپس خیلی سریع با سرفه‌ای آنها را به بیرون راند.

    بوی مرده می‌آمد. بوی خون و گوشت فاسد شده، تمام ریه‌هایش را پر کرده بود. حس می‌کرد دهانش پر از خون شده است. در کف زمین هزاران جنازه افتاده‌اند. جنازه‌هایی که معلوم نیست چند روز در آنجا ولو شده‌اند.

    ماندن در آنجا فایده‌ای نداشت. خودش را جمع و جور کرد و قدم اول را با هزار زحمت برداشت. منتظر اتفاقی بزرگ بود که مانند داستان‌های ترسناک تخیلی، هزاران زامبی به طرفش بیایند و به طرز دردناکی در لابه‌لای دندان‌هایشان جویده شود. هیچ اتفاقی نیفتاد. او در کمال تعجب لبخندی به گوشه‌ی لب زد و به راهش ادامه داد.

    تا الان چند دقیقه‌ای می‌شد که در جاده‌ی خیس و لزجی راه افتاده و خداراشکر به چیز مشکوکی برنخورده بود. بعد از چندی نگاه کردن در تاریکی، دیگر چشم‌هایش عادت کرده و به خوبی می‌توانست تشخیص دهد که دور و برش از درختانی تنومند احاطه شده است؛ که انگار سالیان درازی از عمرشان می‌گذرد و پوستی کلفت کرده‌اند. جنگل غرق در سکوت بود و بر خلاف انتظار، آرمان بیش از هر چیز از این سکوت می‌ترسید. آرامشی که معلوم نبود بعد از آن چه طوفانی در راه است.داستان کوتاه طغیان سکوت به قلم محدثه شمس داستان کوتاه یک قدم تا رسیدن نویسنده زینب قشقایی

    قبلی 1 2

    چه امتیازی میدید به این پست

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۲ رای
    • اشتراک گذاری
    مشخصات کتاب
    • نام کتاب: دروازه‌ی مردگان
    • ژانر: تخیلی ترسناک
    • نویسنده: سارا حسن زاده
    • ویراستار: لیلا مدرس
    • تعداد صفحات: 31
    • منبع تایپ: سرزمین رمان
    • 1200 روز پيش
    • sara toot
    • 9,818 بار بازدید
    • یک نظر
    لینک کوتاه مطلب:
    نظرات
    • Badkonak
      22 دی 1399 | 17:10

      عالی بود واقعا ادم هیجان زده میشد و طنزی که درش به کار رفته بود هم جذاب ترش کرده بود
      به امید بهترین موفیقت ها
      از بادکنک
      به سارا توت

    نام (الزامی)

    ایمیل (الزامی)

    وبسایت

    معادله امنیتی رو بنویس تا بدونم ربات نیستی *-- بارگیری کد امنیتی --

    درباره سایت
    سرزمین رمان
    سلامی به لطافت گل ها و نرمی شب بوهاخوش آمدی عرض میکنم خدمت تمامی همکاران عزیز و خوانندگان و بازدیدکنندگان گرامی.سرزمین رمان همونطور که از اسمش پیداست، قصری داره که داخلش پر از رمان های جور و واجور و گوناگونِ…داخل هر اتاق رمانی با ژانر متفاوت قرار داره و این قصر اونقدری بزرگ هست که هرچیزی بخوایید درونش پیدا میشه…تولد این قصر درون سرزمین رمان در تاریخ۱۳۹۷/۵/۹ رخ داد و خوش یومی و خوش قدمی قصرمون رو مدیون نویسندگان و همکاران گرامی هستیم که با رمانهاشون مارو سرافراز میکنند.حالا من از شما بازدیدکنندگان و خوانندگان و طرفداران عزیز دعوت میکنم تا باهم از تک تک اتاقهای این قصر دیدن کنیم و قصه ای از هزار قصه های این سرزمین رو بشنویم….
    آرشیو مطالب
    آخرین نظرات
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام دوست عزیز، لطفاً در ایتا با این آدرس‌ها ارتباط برقرار کنید تا جلد پنجم در ا...
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام M عزیز. جلد پنجمش نوشته شده، اما فقط توی آدرس شخصی بنده توی کانالم می‌تونید...
    • Mسلام نویسنده عزیز ببخشید جلد پنجمش تموم شده اگر شده لطفا مثل جلد های قبلش لینک د...
    • مرضیه باقری دهبالاییسلام عزیزم. مرسی از تعریف و تمجیدتون. آدرس بنده رو توی فایل کتاب پیدا کنید و برا...
    • الناز ازمودهوایییی مرسی بابت رمانتون خیلی عالیه لطفا جلد بعدیش هم بسازید من کا عاشقش شدم🥰🥰🙂...
    • مرضیه باقری دهبالایی😐😑...
    برای ارتباط با مدیر سایت و انجمن با آیدی تلگرام @sarzaminromanSupportدر ارتباط باشید با تشکر
    کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سرزمین رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
    طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.